دستور به فحاشی و فحاشی دستوری
.
.
بهزاد علیشاهی، یازدهم نوامبر 2007
http://hasanzebel.blogfa.com/post-546.aspx
.

میگویند که بچه ای زیاد فحش میداد و حرفهایی زشت و زننده میزد ، پیش پدر او رفتند و گله کردند و نصحیت، که بچه ات را تربیت کن ! پدر گفت : نمیدانم بچه من این حرفهای زشت را از کدام پدرسگِ....... یاد گرفته است وگرنه در خانه ما هیچکس فحش نمیدهد ،اگر بفهمم که کدام احمق، مادر.......به بچه من فحش داده .........
این حکایت از چند نظر درباره سازمان مجاهدین صادق است ، اولا اینکه به ما میفهماند نباید از اعضای سازمان و حتی هواداران آن انتظار نزاکت کلام داشته باشیم. دوم اینکه نباید از این فحاشی ها ابراز گلایه کنیم،سوم اینکه نباید با این پسر یا پدرو احیانا مادر او دهن به دهن شویم،چون او بجای هرگونه منطقی یاد گرفته که فحاشی کند و این یعنی که نه تنها منطق ما را نخواهد پذیرفت بلکه اساسا زبان ما را نخواهد فهمید و اگر بخواهیم بفهمد باید با زبان خودش صحبت کنیم که این یعنی که او ما را به راه خودش کشانده است وطبق شعر "چو در آماج سنگ انداز نشستیم همانا ما سر خود را شکستیم " اگر هم او ما را به راه خودش بکشاند بازنده اصلی خواهیم بود چرا که اگر همه گوشه های ذهنمان را هم متمرکز جستجو کنیم به اندازه یک هزارم نوک زبان آنها هم فحش نخواهیم یافت و بالاخره و چهارم اینکه از این حکایت نتیجه میگیریم که پسر تحت تعلیمات و تاثیر پدر قرار دارد و باید مورد دلسوزی ما قرار بگیرد و نه خشم.
حالا باید در مورد مجاهدین به حکایت بالا باید دستور و فرمان تشکیلاتی هم اضافه کرد ،یعنی اینکه آن پسر مزبوربرای فحاشی از پدر دستوری دریافت نمیکرد بلکه فقط تعلیم و تربیت خود را بروز میداد ،اما در مورد فرقه مجاهدین،اعضا و هواداران تربیت شده برای فحاشی دستور هم دریافت میکنند و مجبورند که به دستور خود عمل کنند وگرنه خودشان "دستوری" خواهند شد و احیانا در نشستی مورد فحاشی دوستانشان قرار خواهند گرفت ، این دستورات تشکیلاتی برای فحاشی تقریبا چیزی است مثل حملات نظامی سابق سازمان و برای سازمان هم همان ارزش را دارد ، چیزی مثل آفتاب و چلچراغ و فروغ ومروارید و درست مثل همان عملیاتها مشخصات خاص خودش را هم دارد ، مثل همه آن عملیاتها اینجاهم همه باید در این فحاشی ها شرکت کنند ،همانطورکه آنجا سالم و مریض باید شرکت میکردند اینجاهم باید همه مقاله بنویسند و فحش بدهند ،باسواد و بیسواد . برای همین است که گاه میبینیم که در بسیجهای سازمان مجاهدین کلاغ روسیاهی که نیازمند جراحی هم هست اقدام به نوشتن فحش-مقاله میکند.
درست مثل عملیات های گذشته دراینجا یعنی در عملیات فرماندهی کلِ فحش و کتک هم ،همه باید شرکت کنند ،همه از شاعر و هوادار و خارجه نشین و اشرف نشین و حتی کسانی که قرار بوده وانمود کنند که از شورا جداشده اند و وابستگی ندارند. و از دیگر مشخصات مشترک عملیاتهای نظامی گذشته و عملیاتهای فحاشی فعلی این است که همه باید انیفورم یکدست داشته باشند و سلاح یکدست، برای همین درگذشته همه آستین سفید میبستند و کلاشینکف داشتند و امروزه همه باید از جملات یکسان و یکدست استفاده کنند ، دریک عملیات مثل همین عملیات آخرشان همه قرار است بگویند توله سگ و در یک عملیات قرار است شعری را مقدمه فحاشی کنند و همه از عامی و شاعر و مسئول و عضو جدید الورود همین کار را میکنند و آخرین نقطه مشترک بین این عملیات ها و عملیاتهای گذشته که به ذهنم میرسد این است که نتیجه این عملیاتها هم مثل همان عملیاتها به ضرر خود مجاهدین خواهد شد ، چند نفر بخاطر دیوانگی و اتکا بیش از حد سازمان به ارتش صدام بعد ازعملیات فروغ جداشدند؟ و چند نفر بخاطر جنگیدن در صفوف صدام و کردکشی در عملیات مروارید ؟ و آیا نتیجه آن همه عملیاتِ بقول سازمان غرورآفرین، الان قرار گرفتن در لیست تروریستی و منفور شدن در نزد مردم و نوکر صدام شدن نیست ؟ پس باید منتظر نتایج عملیات های جدید فرماندهی کل قوا هم بود .
---------
از همین نویسنده:
سقف فهم مریم رجوی از مسائل ایران
توسل به خشونت و فحاشی راه حل سوم فرقه مجاهدین
اوج بلاهت بشری
تفاوت پاسخ دهخدا و فرقه خدا به صدای آمریکا
چراغ راهنما ، ته یک کوچه بن بست
ازدواج کرده ام پس مزدورم
RUF یا MKO
اعدام بد است اما اعدامی همیشه خوب نیست
دوروز حاکمیت مجاهدین درایران
Home