مطبوعات عراق: تجاوز جنسی مسعود رجوی به زنان مجاهدین خلق با تشویق مریم عضدانلو. دستگیری هسته تروریستی. افشای فساد مالی ...
.
... مسعود رجوی با تشویق همسرش مریم رجوی به ما تجاوز جنسی می کرد!! خانم بتول سلطانی عضو سابق شورای رهبری سازمان مجاهدین خلق: "در زمستان سال 1998 در جلسه ای که مریم رجوی آن را برگزار کرد دعوت شدیم و به ما گفتند که باید استحمام کنید تا کاملا تمیز باشید و باید همه لباس ها و روسری های شما جدید و تمیز باشد چرا که این جلسه، «حوض» شورای رهبری است و باید در آن حوض «رقص رهایی» اجرا کرد!! حالت عجیبی به من دست داد و ترس و دلهره و فشار روانی داشتم به طوری که کنترل خودم را از دست دادم و از خودم سوال می کردم منظور از «رقص رهایی» چیست؟! حس فضولی نسبت به این موضوع پیدا کردم و تلاش می کردم تا واکنش مسئول آن موقع خودم خانم «فائزه محبت کار» فرمانده مقر چهارم پایگاه اشرف را ببینم ...

(مسعود رجوی پس از تجاوز به زنان مدال طلای تصویر خودش را هدیه میداد)
بنیاد خانواده سحر، بغداد، سی و یکم دسامبر 2012
http://www.saharngo.com
دستگیری یک هسته تروریستی وابسته به سازمان خلق که تلاش آن ها برای ربودن مدیر دفتر رئیس کمیته روابط خارجی عراق ناکام ماند
خبرگزاری کل العراق، سی دسامبر 2012
ترجمه بنیاد خانواده سحر
http://www.saharngo.com/fa/story/1773
لینک به متن اصلی (عربی)
اعتقال خلية مرتبطة بمنظمة [خلق] مسؤولة عن محاولة اختطاف مدير مكتب حمودي
[بغداد-أين]
نیروهای امنیتی عراق یک هسته تروریستی وابسته به سازمان خلق که در اکتوبر گذشته قصد ربودن مدیر دفتر همام حمودی رئیس کمیته روابط خارجی در بغداد را داشت، دستگیر کرد.
یک منبع امنیتی در گفت و گو با خبرگزاری «کل العراق» (أين) روز دوشنبه تصریح کرد که نیروهای امنیتی عراق یک هسته تروریستی را که در اوایل ماه اکتوبر گذشته قصد ربودن عباس العامری مدیر دفتر حمودی را داشت، دستگیر کرد. تحقیقات اولیه نشان می دهد که این هسته تروریستی در خدمت اهداف سازمان خلق فعالیت می کند.
شایان ذکراست که عباس العامری مدیر دفتر همام حمودی رئیس کمیته روابط خارجی عراق در روز ۸ اکتوبر امسال از یک عملیات آدم ربایی توسط ۸ فرد مسلح جان سالم به دربرد. وی بعد از اینکه از ماشین خود پیاده شده و قصد داشت به دفتر یکی از روزنامه های محلی درخیابان نضال در مرکز بغداد برود، مورد هجوم افراد مسلح قرار گرفت و این افراد سعی داشتند که با زور سلاح او را وارد ماشین کنند اما مقاومت وی و سراسیمگی تروریست ها مانع از اجرای کامل این عملیات آدم ربایی شد.
تجاوز جنسی مسعود رجوی به فرماندهان زن سازمان خلق و بیرون آوردن رحم آنان
خبرگزاری الرای العام (وارع)، نوزدهم دسامبر 2012
ترجمه بنیاد خانواده سحر
http://www.saharngo.com/fa/story/1772
لینک به متن اصلی (عربی)
قياديات في جماعة خلق : رجوي كان يغتصب النساء بعد تقليدهن بعقود عليها صورة له واستئصال أرحام أخريات بعمليات جراحية
تجاوز جنسی مسعود رجوی به فرماندهان زن سازمان خلق و بیرون آوردن رحم آنان
برخی فرماندهان زن سازمان خلق میگویند: "رجوی بعد از اینکه گردنبندهای حامل عکس خود را بر گردن زنان قرار می انداخت به آن ها تجاوز جنسی می کرد و رحم برخی را با عمل جراحی بیرون می آورد".
کنفرانسی انجمن زنان جداشده از سازمان (مجاهدین) خلق در اروپا برگزار شد که در این کنفرانس اهداف این انجمن که حمایت از همه قربانیان این سازمان و جداشدگان از آن و به خصوص زنان است مورد تاکید قرار گرفت.
در این کنفرانس خانم ها بتول سلطانی و زهرا میرباقری دو عضو سابق شورای رهبری سازمان خلق و خانم نسرین ابراهیمی یکی از فرماندهان سابق این سازمان که از قلعه خوفناک اشرف در استان دیالی در عراق در سال های اخیر فرار کرده اند مطالبی را عرضه داشتند و روایات هولناکی از روش های وحشیانه مسعود رجوی در برخوردش با زنان این سازمان، به خصوص زنانی که در فرماندهی و یا عضو شورای رهبری سازمان خلق بودند، را عنوان کردند. روش هایی از جمله تجاوز جنسی و بیرون آوردن رحم و زندانی کردن و شکنجه و قتل و جنایت های هولناک از این دسته اند.
خانم مریم سنجابی عضو سابق شورای رهبری سازمان خلق که دو سال پیش از قلعه خوفناک اشرف فرار کرده پیش از این از وضعیت زندان ها و شکنجه های وحشیانه اعضای سازمان و قتل و خودکشی هولناک برخی زنان سازمان در مقالات و مصاحبه های متعدد خود خبر داده بود. در ذیل بخشی از مصاحبه ها و اظهارات این فرماندهان زن سازمان خلق آمده است:
مسعود رجوی با تشویق همسرش مریم رجوی به ما تجاوز جنسی می کرد!!
خانم بتول سلطانی عضو سابق شورای رهبری سازمان مجاهدین خلق: "در زمستان سال 1998 در جلسه ای که مریم رجوی آن را برگزار کرد دعوت شدیم و به ما گفتند که باید استحمام کنید تا کاملا تمیز باشید و باید همه لباس ها و روسری های شما جدید و تمیز باشد چرا که این جلسه، «حوض» شورای رهبری است و باید در آن حوض «رقص رهایی» اجرا کرد!!
حالت عجیبی به من دست داد و ترس و دلهره و فشار روانی داشتم به طوری که کنترل خودم را از دست دادم و از خودم سوال می کردم منظور از «رقص رهایی» چیست؟! حس فضولی نسبت به این موضوع پیدا کردم و تلاش می کردم تا واکنش مسئول آن موقع خودم خانم «فائزه محبت کار» فرمانده مقر چهارم پایگاه اشرف را ببینم.
بالاخره زمان موعود فرا رسید. من به همراه تعداد زیادی از اعضای زن شورای رهبری در مقر فرمانده و رهبر کل آن زمان مسعود رجوی در پایگاه «بدیع زادگان» در منطقه ابوغریب بغداد حاضر شدیم. بعد از یک ساعت انتظار یکی از کارمندان دفتر فرماندهی کل که مسئول امور اداری و خدماتی مسعود و مریم رجوی بود نزد ما آمد و یک بسته ای حاوی حوله و لوازم حمام و آرایش بین حاضران توزیع شد و گفت هرکس از شما که بدون حمام رفتن و عطر زدن به اینجا حاضر شده باید استحمام کند و عطر بزند و در نهایت پاکیزگی باشد.
من با خودم سوال می کردم که هدف از این کارها چیست؟! آیا مسعود می خواهد ما را عریان ببیند؟! چرا این همه بر استحمام فوری و خصوصا در این مکان یعنی در مقر مسعود و مریم رجوی اصرار می ورزند؟!
با خودم کلنجار می رفتم و سعی می کردم خودم را به این نکته قانع کنم که این خواسته آن ها صرفا برای آزمایش میزان سرسپردگی ما به رهبری است. بعد از اینکه همه آماده شدند به ما دستور دادند که وارد سالن «ایکس» شویم. ملافه های سفیدی بر روی فرش پهن شده بود. همه سالن پوشیده از رنگ سفید بود. دو مبل سفید رنگ هم در وسط سالن قرار داده بودند که رو به روی آن میزی بود که بر روی آن قرآن و آینه و شمع های روشن و صندوق کوچکی که بعدا فهمیدیم داخل آن گردنبندهای طلا وجود داشت و همچنین یک کیک چند طبقه و بزرگ قرار داشت. بعد از چند دقیقه هیاهویی به پا شد و مسعود و مریم رجوی وارد آن سالن شدند و مسعود لباس راحتی و در واقع لباس خانگی خود را به تن داشت و جوراب به پایش نکرده بود و مریم بی حجاب و با موی آراسته حاضر شد . مسعود بر روی مبل نشست و مریم هم در مبل دیگر و در کنار او نشست. سپس بلند شد و پشت سر مسعود ایستاد. یکی از خانم ها به او گفت چرا نمی نشینی؟! مریم با لبخند گفت: «من این مبل را برای شما و همسران دیگر مسعود خالی گذاشتم!»
من از این عبارت «همسران دیگر مسعود» شوکه شدم! و از اینکه زنان عضو شورای رهبری کشف حجاب کرده اند غافلگیر شدم.
در آن لحظات قلبم به شدت می تپید و نمی دانستم که نقشه دقیقا چه بود؟! و مراحل بعدی آن چیست؟ فکر می کردم که قرار است میزان سرسپردگی ما به رهبرمان و میزان تعهد ما به عهدی که با او بستیم و اعلام آمادگی ما برای ازدواج با او مورد محک قرار بگیرد. سپس در یک نقشه احتمالا از پیش تعیین شده مسعود از مریم پرسید: "مریم اینها چه می خواهند؟! و چرا آن ها را به اینجا آورده ای؟"
مریم رجوی پاسخ داد: «به اینجا آمده اند تا مراسم ازدواج بین خود و آن ها را برایشان اجرا کنی ... مگر نگفتم که هر زنی باید راه مرا در پیش بگیرد؟! ... من بارها و بارها گفتم که همه زنان مجاهد خلق همسران تو هستند و این مساله ای جدی و واقعی است و یک شعار نیست» سپس مریم به ما گفت: «هریک از شما باید به تنهایی بر روی این مبل و در کنار مسعود بنشینید تا مسعود خطبه عقد را بر شما بخواند و هر یک از شما باید رضایت و موافقت خود را با ازدواج با مسعود اعلام کنید.»
بعد از اینکه مسعود رجوی خطبه عقد را خواند صندوق کوچک روی میز را باز کرد و گردنبندهای طلا را از آن بیرون آورد و آن را بر گردن هر یک از ما قرار می داد و بعد از آن ما را در آغوش می گرفت و می بوسید.
در اینجا بود که مریم رجوی به ما گفت: «شما از این به بعد همسران مسعود هستید»
ناگهان صدای موسیقی بلند شد و دیدم که زنان قدیمی و عضو شورای رهبری خود را بر روی ملافه سفید رنگ انداخته و لباس های خود را درآوردند و در مقابل مسعود رجوی و با دستور وی در مقابلش رقصیدند و اینجا بود که مسعود گفت: «این همان رقص رهایی است»!! سپس با صدای بلند به ما گفت: «شما برای من همچون زنان پیغمبرید یعنی ازدواج شما با فردی دیگر حرام است» سپس آیه 32 سوره احزاب قرآن کریم را قرائت کرد: ««يا نساء النبي لستن كأحد من النساء إن اتقيتن فلا تخضعن بالقول فيطمع الذي في قلبه مرض وقلن قولا معروفا». "ای همسران پیامبر، شما اگر تقوا پیشه کنید مانند دیگر زنان (عادی) نیستید، پس با گفتارتان ناز و عشوه مریزید تا کسی که در دل او مرض (فسق و فجور) است (در شما) طمع ورزد، و گفتاری نیکو (و دور از تحریک و ریبه) بگویید."
اینجا بود که مریم رجوی دیگر زنان را تشویق می کرد تا لباس های خود را از تن بیرون کنند و در مقابل همسرش مسعود عریان و لخت برقصند!! و گفت: «چرا شما خودتان را برای مسعود نمی کشید و باهم رقابت نمی کنید و از او نمی خواهید تا به شما اجازه بدهد به تنهایی وارد اتاق خواب او بشوید و با مسعود تنها و همبستر شوید؟!»
سپس زنان به صف ایستادند و هر یک از آن ها ثبت نام شدند تا به صورت نوبتی و در یک شب با مسعود همبستر شوند تا اینکه در یکی از روزها نوبت به من رسید. مریم مرا فرا خواند و گفت: "امشب شب عروسی و شب معراج توست!!" به هنگام شب به محل اقامت مسعود رفتم و مریم مرا تا اتاق خواب او همراهی کرد و مسعود با من همبستر شد و رابطه جنسی برقرار کرد.
یکی از زنان عضو شورای رهبری سازمان به شکل خصوصی و سری به من گفت که با چشمان خود دیده که مسعود رجوی به صورت دستجمعی در پایگاه اشرف با زنان عضو شورای رهبری و اعضای دفتر خود رابطه جنسی برقرار کرد.
وحشتناک ترین روش های شکنجه در زندان رجوی در پایگاه اشرف
مریم سنجابی عضو سابق شورای رهبری سازمان خلق میگوید: "در اوایل سال 1995، بعد از آنکه 8 سال از پیسوتنم به سازمان خلق و کارم در پایگاه های بغداد می گذشت، مرا به پایگاه اشرف منتقل کردند. در پایگاه اشرف مرا در مقری به نام «قلعه» وارد کردند که یک زندان معروف و هولناکی است که در خیابان 400 در پایگاه اشرف قرار دارد و من سوار بر ماشین بودم. پس از آنکه دروازه های آهنی قلعه را بستند به سرعت مرا از ماشین پیاده کردند و مرا مورد ضرب و شتم قرار دادند و سپس مرا داخل یک اتاقی انداختند که در آن محبوبه جمشیدی معاون فرمانده کل ستاد ارتش آزادیبخش ملی را دیدم که پشت میز نشسته بود. مرا بر روی صندلی نشاندند و محبوبه بلافاصله شروع به فریاد زدن و فحش دادن به من کرد و گفت: "تو مزدور و مأمور رژیم هستی و ما تو رو می کشیم» تا می خواستم صحبت کنم مرا کتک می زدند و فحش می دادند. بعد از چند دقیقه چشمانم را بستند و مرا در سلولی که پنج زن و دختر دیگر در آن وجود داشت قرار دادند. نام برخی از آن ها فریده علیزاده و مژگان محمد زمانی و زهرا احمدی بود. بعد متوجه شدم که 3 یا 4 سلول دیگر هم وجود دارد که در آن برخی زنان زندانی هستند. درهای سلول را فقط سه بار در روز به منظور دستشویی و وضو گرفتن باز می کردند و ما را چشم بسته و پشت سرهم می بردند و به هیچ یک از ما اجازه نمی دادند تا بیشتر از یک دقیقه در دستشویی بمانیم و اگر بیشتر می ماندیم پس از خروج ما را کتک می زدند.
بعد از تقریبا یک هفته ما را به سلولی که تقریبا 30 زن در آن حضور داشتند منتقل کردند. طی این مدت زندان بان های ما حشمت تیفتکچی و ناهید صادقی و کبری حسنوند و فاطمه خردمند بودند که فاطمه خردمند با پوتین نظامی خودش به تمام اعضای بدن من از جمله سر و صورتم ضربه وارد می کرد. همزمان به من فحش های رکیک هم می داد و ضربات سهمگین او منجر به پاره شدن لب ها و خونریزی شدید شد بی آنکه این خونریزی پانسمان و یا بخیه زده شود و آثار این پارگی هنوز بر لبانم مشخص است.
در یکی دیگر از روزها فاطمه خردمند همچون حیوان درنده به قصد شکستن دستم به من حمله کرد به طوری که به شکل دیوانه وار دستانم را می پیچید تا آن را بشکند اما موفق به این کار نشد چون من محکم او را به عقب هول دادم . فقط عصب دست راست مرا مورد اصابت قرار داد به طوری که دست راست من چندین سال بی حس بود و آثار این ضربه همچنان مشخص است.
این روش شکنجه به مدت 10 روز بر روی من ادامه داشت. در یکی از روزها شهین حائری و سعیده شاهرخی و دیگر زندان بان ها آمدند و من موفق نشدم که آن ها را درست ببینم. این سه نفر مرا روی زمین کشیدند و به اتاقی بردند و دست و پایم رابستند و کف پا و تمام بدنم را با شلاق زدند به طوری که بی هوش شدم. سپس بر روی صورتم آب ریختند تا اینکه دوباره بهوش آمدم و دوباره عملیات شکنجه و تازیانه زدن را شروع کردند و دوباره از هوش رفتم و این بار وقتی به هوش آمدم خودم را در همان سلول یافتم و بعد از 10 روز شکنجه وحشیانه و مستمر مرا به سلول دیگر زندانی ها، منتقل نکردند بلکه مرا به محل سابق یعنی خیابان 400 در پایگاه اشرف بازگرداندند.
مسعود رجوی قبل از تجاوز جنسی به زنان گردنبندی منقوش به عکس خود را به گردنشان می آویخت و رحم ۹۵ زن با دستور او بیرون آورده شد!!
زهرا السادات میرباقری عضو سابق شورای رهبری سازمان خلق می گوید: "قصد دارم لیستی را به مردم نشان دهم. لیستی که شامل اسامی ۹۵ زن عضو سازمان مجاهدین خلق است که عمل بیرون آوردن رحم با بهانه های مختلف بر روی آن ها انجام شده است. اسامی برخی آنان را برای شما قرائت می کنم. کبری طهماسبی (هاجر)، صدیقه خدایی صفت، حبیبه طاولی، حوری سیدی، حوری چرندابی، شهربانو سنگری، طاهره زارنجی، انسیه دولتشاهی، مریم نظام الملکی، فرح امامی، انسیه قلی زاده، فاطمه همدانی، اشرف تقوایی و خیلی زنان دیگر...
پزشک جلادی به نام دکتر نفیسه بادامچی عمل جراحی را برای این خانم های بیچاره انجام می داد و رحم های آن ها را بیرون می آورد. کما اینکه ما خانم ها و دختران را به صورت نوبتی به پایگاه اشرف فرا می خواندند تا با مسعود رجوی در جشن های مختلف دیدار داشته باشیم. او از طریق مریم رجوی و دیگر اعضای شورای رهبری سازمان هدایایی به ما می داد؛ از جمله حوله حمام و لباس های زیر زنانه و انواع عطرها و چیزهایی از این دست به اضافه گردنبندهای طلا که عکس مسعود روی آن حک شده بود که خود او آن را بر گردن ما می انداخت و الان شما یکی از این گردنبندها را می بینید که عکس مسعود رجوی روی آن حک شده است.
مریم رجوی به همراه دیگر اعضای شورای رهبری سازمان، ما را به اظهار عشق خود به مسعود تشویق می کردند و از ما می خواستند تا در خطاب قرار دادن او از کلماتی همچون «عزیزم» و «عشقم» كه معمولا عاشق ها به كار می برند استفاده کنیم."
زهرا میرباقری همچنین از کشتن زنان ناراضی در پایگاه اشرف با دستور مسعود و مریم رجوی خبر داد از جمله قتل وحشیانه مهری موسوی و مینو فتحعلی و معصومه غیبی پور و مرجان اکبری که همه این ها به خاطر مخالفت با سیاست ها و برخوردهای مسعود رجوی و خواسته های او صورت گرفت و آن ها همچنین خواسته بودند تا از سازمان خارج شوند.
خانم زهرا میرباقری همچنین از روش ها و اسلوب های مختلف این قتل ها خبر داد؛ از جمله خوردن قرص های «سیاتید» سمی و کشنده و یا تزریق کردن آمپول های سمی به آن ها توسط دکتر نفیسه بادامچی عضو شورای رهبری سازمان خلق. سپس اجساد آن ها را در گورستان «مروارید» در پایگاه اشرف دفن می کردند و این طور عنوان می نمودند که این زنان بر اثر بمباران هوایی پایگاه اشرف در سال ۲۰۰۳ توسط آمریکا کشته شدند و یا بر اثر سکته قلبی فوت کرده اند.
مریم رجوی زنانی را برای همسرش انتخاب می کند تا مسعود آن ها را مورد تجاوز جنسی خود قرار دهد!!
خانم نسرین ابراهیمی یکی از فرماندهان سازمان خلق میگوید: "هر گاه مردی از اعضای سازمان مجاهدین خلق و ساکنان پایگاه اشرف در پایگاه به زنی نگاه می کرد، او را در زندان قرار می دادند و شکنجه می کردند. به همین خاطر مسعود رجوی اختیار کامل داشت و هرجور که می خواست عمل می کرد و هر مردی را که حتی به همسر سابقش فکر می کرد و هرزنی را که به شوهر سابقش فکر می کرد را مجازات می نمود. با اینکه ما رفتارهای رجوی و تعاملش با زنان و دختران را می دیدیم اما هیچ گاه فکر نمی کردیم که رجوی به بهانه مبارزه و جهاد و پیوستن به سازمان، از آن ها سوء استفاده جنسی کند.
به یاد دارم که مسعود رجوی در جشن ها و جلسات خود با زنان و دختران سازمان، لباس هایی را به تن می کرد که در جلسات خود با مردان سازمان، آن لباس ها را نمی پوشید. در ماه رمضان با زنان و دختران می نشست و به آن ها دستور می داد که دور او جمع شوند و او را در آغوش بگیرند. این مساله اگر توسط مردان سازمان رخ می داد گناهی نابخشودنی بود. اما خود رجوی در میان زنان و دختران می نشست و برای نشان دادن عشق خود به آنان بقیه چای خود را به آنان می داد تا آن را بنوشند و تبرک بگیرند.
در این جلسات و جشن های خاص مسعود رجوی از بین حضار، زنان و دختران جوان و زیبا رو را انتخاب می کرد و آن ها را با نام کوچک خود صدا می نمود و به آنان دستورمی داد تا در کنار او بنشینند. بعد از آن با لمس کردن بدنشان با آنان شوخی می کرد. برای مثال به یاد دارم که دختر زیبارویی به نام سارا حسنی در آنجا حضور داشت که رجوی او را فراخواند و گفت: «سارا برای من چای بیاور» سارا هم برای او چای آورد و بعد از آن رجوی شروع به شوخی کردن با او نمود و بعد از مدتی؛ از مخفی شدن سارا به مدت چند ماه غافلگیر شدیم و هنگامی که او را دیدیم وضعیت نامناسب داشت و افسرده و از لحاظ روانی دچار مشکل شده بود. دقیقا نمی دانستیم که رجوی با او چه کار کرده بود؟!
در پایگاه اشرف مسعود رجوی صرفا با زنان عضو شورای رهبری رابطه جنسی برقرار نمی کرد بلکه به دختران باکره زیبارو اجازه نمی داد که باکره باقی بمانند و به صورت انفرادی و یا دستجمعی به آنان تجاوز جنسی می کرد.
همچنین به یاد دارم که دختر زیبارویی به نام الهه وجود داشت که رقص عربی را خوب بلد بود چرا که خود از عرب های ایران بود و به رقص عربی آشنا بود. یک بار در جشنی که در اشرف برگزار شد، روبه روی مریم رجوی رقصید. مریم به او گفت: «وقتی مسعود وارد جشن شد در مقابل او برقص» الهه هم این کار را انجام داد و بعد از آن مریم، الهه را با خود به مقر اقامت مسعود برد.
عضو كميته ارزیابی نمایندگان پارلمان عراق: معاون نخست وزیر عراق به خاطر ارتباطش با سازمان خلق، گزارش مالی خود را ارائه نداده و نخواهد داد.
خبرگزاری چاکوچ، بیست و نهم دسامبر 2012
ترجمه بنیاد خانواده سحر
http://www.saharngo.com/fa/story/1771
لینک به متن اصلی (عربی)
الشهيلي : المطلك لم ولن يكشف ذمته المالية لارتباطه السابق مع منظمة خلق !!
بغداد _ علاء موسى
جواد الشهیلی عضو كميته ارزیابی نمایندگان پارلمان عراق گفت اینکه مسئولان گزارش مالی خود را ارائه نمی دهند امری غیر قابل قبول است.
الشهیلی تصریح کرد که خیلی از سیاستمداران از ارائه گزارش مالی خود به خاطر متهم شدنشان در قضایای فساد بزرگ هراس دارند.
وی افزود: "مخالفت صالح مطلک معاون نخست وزیر عراق در ارائه گزارش مالی خود به خاطر ارتباطش با سازمان خلق ایران است".
وی تاکید کرد که در روزهای آینده قانون «از کجا آورده ای» در مورد سیاستمداران، به خصوص اگر از ارائه گزارش مالی خود سرباز زنند و یا در آن تاخیر ایجاد کنند، اجرا خواهد شد.
وی همچنین افزود که برخی سیاستمداران اکنون از تاجران هم پولدارتر شده اند. وی خاطر نشان کرد که نخست وزیر و حزب «المواطن» و برخی مسئولان دیگر گزارش مالی خود را ارائه داده اند.
سابقه تروریستی سازمان خلق مانع اصلی پناهنده شدن اعضای این سازمان در خارج از عراق
روزنامه البیئة الجديدة، بیست و دوم دسامبر 2012
ترجمه بنیاد خانواده سحر
http://www.saharngo.com/fa/story/1770
لینک به متن اصلی (عربی)
ممثل رئيس بعثة الأمم المتحدة: إرهاب منظمة خلق الإيرانية السابق عرقل توطينها خارج العراق

«بوستون جورجی» نماینده رئیس هیئت سازمان ملل متحد در عراق با بیان اینکه به تاخیر افتادن مساله پناه دادن به اعضای سازمان (مجاهدین) خلق در کشورهای اروپایی به خاطر سابقه تروریستی آن ها است گفت: "حضور عناصر سازمان خلق در عراق با توجه به قانون اساسی این کشور غیر قانونی است".
وی همچنین تصریح کرد: "سازمان ملل متحد به شدت در تلاش است تا با هماهنگی کشور عراق به حضور سازمان (مجاهدین خلق) در خاک این کشور پایان دهد.
جورجی با بیان اینکه هیئت سازمان ملل متحد با کمیساریای عالی امور پناهندگان در رابطه با پناه دادن به اعضای این سازمان در کشورهای دیگر رایزنی می کند تصریح کرد: "در چند روز آینده دیدارهایی با اعضای پایگاه نظامی لیبرتی انجام خواهد شد".
این مسئول بین المللی همچنین فاش کرد که تا کنون دهها نفر از اعضای سازمان (مجاهدین) خلق از این سازمان جدا شده و خود را به حکومت عراق معرفی کرده اند. وی افزود که این افراد در اجرای اقدامات قانونی برای انتقالشان به خارج از عراق و پناهنده شدن در کشورهای اروپایی که با آن ها هماهنگی صورت گرفته در اولویت هستند.
جدا شدن ۱۷ عضو سازمان خلق در ماه دسامبر
خبرگزاری براثا، بیست و دوم دسامبر 2012
ترجمه بنیاد خانواده سحر
http://www.saharngo.com/fa/story/1769
لینک به متن اصلی (عربی)
إنشقاق 17 عنصراً عن منظمة خلق خلال شهر
علي عبد سلمان

یک منبع آگاه درکمیته پیگیری و خروج سازمان )مجاهدین خلق( در حکومت عراق تصریح کرد که 17 عضو سازمان خلق طی ماه دسامبر امسال از این سازمان جدا شدند.
این منبع همچنین گفت: ”افراد جدا شده خود را تسلیم هیئت سازمان ملل متحد در بغداد کردند و خواستار پناهنده شدن در کشورهای اروپایی گردیدند". وی افزود که این افراد منتظر اجرای قانونی انتقال آن ها به این کشورهای اروپایی و خروجشان از عراق هستند.
از سوی دیگر یکی از افراد جدا شده که به دلیل مسائل امنیتی و اینکه ممکن است دیگر افرادی که قصد فرار از سازمان دارند شناسایی شوند، نخواست نامش فاش شود تصریح کرد: "ما به همراه گروهی دیگر در روز پنجم همین ماه موفق به فرار شدیم به خصوص بعد از اینکه متوجه شدیم که کشورهای غربی هرکس را که از سازمان جدا می شود به او حق پناهندگی اعطا می کنند".
وی همچنین افزود: "خیلی از فرماندهان سازمان هستند که مایل به جدا شدن از این سازمان و خروج ار پایگاه نظامی لیبرتی در اسرع وقت ممکن هستند".
وی افزود که سازمان ملل متحد به ما وعده داده که بعد از جدا شدن از این سازمان در اسرع وقت ممکن به ما حق پناهندگی اعطا کند.
تصمیم کانادا برای حذف نام سازمان خلق از لیست تروریست ها با هماهنگی آمریکا است
خبرگزاری صوت الجالية العراقية، بیست و دوم دسامبر 2012
ترجمه بنیاد خانواده سحر
http://www.saharngo.com/fa/story/1768
لینک به متن اصلی (عربی)
نيويورك تايمز: قرار كندا بشطب منظمة خلق تبعاً لأمريكا

روزنامه نیویورک تایمز آمریکا در خصوص تصمیم حکومت کانادا مبنی بر اینکه نام سازمان (مجاهدین) خلق را از لیست سازمان های تروریستی حذف کند اظهار نظر کرده و نوشته است که این تصمیم حکومت کانادا طی هماهنگی با حکومت آمریکا صورت گرفته است.
این روزنامه آمریکایی در گزارشی که روز جمعه بر روی سایت الکترونیکی خود منتشر کرد اظهار داشت که سازمان خلق "همپیمان حکومت صدام حسین بود".
این روزنامه همچنین عنوان کرد که تصمیم حکومت کانادا مبنی بر حذف نام سازمان خلق از لیست تروریست ها با هماهنگی آمریکا و اتحادیه اروپا صورت گرفته است.
این روزنامه آمریکایی دلایل این اقدام حکومت کانادا را مورد سوال قرار داده و عنوان کرد که حکومت کانادا هیچ دلیلی برای حذف نام سازمان (مجاهدین خلق) از لیست تروریست ها و ابقای نام 43 سازمان دیگر در این لیست مشخص نکرده است.
----------
همچنین
http://iran-interlink.org/fa/?mod=view&id=14134
چند خبر مرتبط با مجاهدین خلق (فرقه رجوی) در مطبوعات عراق
.
... به نظر می رسد که پدیده فساد مالی و اداری گسترش شدیدی یافته و اکنون نوبت به سازمان های بین المللی رسیده است. سازمان هایی که خود باید الگوی پاکی و عدالت و بی طرفی باشند و در گذشته به راستی این چنین بودند. به خصوص قبل از آنکه فساد کشورهای خلیج فارس گریبانگیر آن ها شود و افراد ضعیف النفس و ناشایسته زمام کار را در دست بگیرند. هرچند که از دیرباز در رابطه با مساله نزاع عربی اسراییلی، این بی طرفی را نداشتند. مساله تازه این است که این سازمان ها در رابطه با مسائلی که فساد آن کاملا روشن است به شکل بی شرمانه ای برخورد می کنند و با این اقدام، نام و ابهت خود را خدشه دار می سازند. آخرین اقدامات این سازمان ها که به نظر می رسد آخرین آنها هم نباشد به شرح ذیل است ...




(Rajavi from Saddam to AIPAC)
بنیاد خانواده سحر، بغداد، بیست و نهم دسامبر 2012
http://www.saharngo.com
برخی ها خواستند که نیروهای آمریکا در عراق بمانند و نزاع مذهبی در عراق شدت بگیرد
شبکه فرهنگی فدک، بیست و نهم دسامبر 2012
ترجمه بنیاد خانواده سحر
http://www.saharngo.com/fa/story/1763
لینک به متن اصلی (عربی)
مترجم سابق بمنظمة خلق يكشف عن تواقيع لشخصيات تدعو لبقاء القوات الامريكية وتاجيج الصراع المذهبي بالعراق

مترجم سابق سازمان مجاهدین خلق فاش کرد: برخی ها خواستند که نیروهای آمریکا در عراق بمانند و نزاع مذهبی در عراق شدت بگیرد.
علی حسین نژاد مترجم سابق مسعود رجوی رهبر سازمان مجاهدین خلق فاش کرد که این سازمان مطالب روزنامه های فارسی و اسامی و امضاهای شخصیت های سیاسی و عشایری و رسانه ای را جعل می کرد و از روش های مختلف فریب رسانه ای برای پیشبرد اهداف خود استفاده می کرد.
حسین نژاد که در تهیه و ترجمه بسیاری از مطالب و نامه ها و مصاحبه ها فعالیت می کرد به سایت اشرف نیوز گفت: "به مدت 20 سال به عنوان مترجم زبان عربی برای بسیاری از روزنامه ها و کتاب ها و نامه ها و سایت های متعلق به سازمان (مجاهدین) خلق کار کردم و در پایگاه های مختلف این گروه و حتی در زمان دخالت آنان در مسائل داخلی عراق برای آن ها فعالیت می نمودم.
این مترجم سابق همچنین تاکید کرد که بسیاری از مطالبی که این سازمان منتشر می کند مربوط به سازمان های خیالی است و اکثر آن ها بی اساس است.
وی همچنین تصریح نمود که در این مطالب از آمریکا خواسته شده بود تا در عراق بماند و این مطالب از شبکه خبری آن ها منتشر می شد و از این طریق مطالب را به دیگر رسانه های عربی و خارجی ارسال می کردند.
علی حسین نژاد با بیان اینکه این سناریوها همگی در اروپا و آمریکا نیز توسط سازمان های موجود در آنجا اجرا می شود افزود که سازمان مجاهدین خلق پول کلانی را صرف بکارگیری این شخصیت های اروپایی و آمریکایی می کرد تا اظهاراتی ساختگی و از قبل آماده شده توسط سازمان را منتشر نمایند.
.
یک منبع نزدیک به نوری المالکی: ۱۵۰۰ شخصیت سیاسی و رسانه ای در عراق با سازمان خلق همکاری دارند
خبرگزاری نون، بغداد، یازدهم دسامبر 2012
ترجمه بنیاد خانواده سحر
http://www.saharngo.com/fa/story/1766
لینک به متن اصلی (عربی)
مقرب من المالكي: 1500 شخصية سياسية وإعلامية متعاونة مع جماعة خلق

یک منبع آگاه در حزب «الدعوه الاسلامیه» که رهبری آن بدست «نوری المالکی» نخست وزیر عراق است عنوان کرد که حکومت عراق لیستی از اسامی شخصیت های سیاسی و رسانه ای را که با سازمان مجاهدین خلق همکاری دارند و از آن ها پول دریافت می کنند را در دست دارد.
این منبع که نخواست نام او فاش شود در گفتگو با سایت اشرف نیوز تصریح کرد: “اطلاعاتی که به دست حکومت عراق رسیده حاکی از این است که حدود ۱۵۰۰ عراقی از طریق برخی تشکیلات سیاسی با سازمان خلق در ارتباط هستند”.
این منبع با بیان اینکه حکومت عراق در صدد است تا این اطلاعات را به ریاست پارلمان عراق تحویل بدهد تا آن ها اقدامات لازم را انجام دهند افزود: “لیستی از اسامی شخصیت های سیاسی و رسانه ای را داریم که از سازمان مجاهدین خلق پول دریافت می کردند تا در مقابل، مواضع موافق با این سازمان را در رسانه ها مطرح کنند”.
این منبع که یکی از سران حزب «الدعوه» است همچنین عنوان کرد: “این اسامی بعد از اخراج عناصر سازمان خلق از عراق اعلام خواهد شد تا حقیقت آن ها برای ملت عراق آشکار شود”.
.
فساد سازمان های بین المللی
خبرگزاری واحه الحريه، بخش مقالات حميد الموسوي، بیست و هفتم نوامبر 2012
ترجمه بنیاد خانواده سحر
http://www.saharngo.com/fa/story/1764
لینک به متن اصلی (عربی)
فساد المنظمات الدولية
فساد سازمان های بین المللی
به نظر می رسد که پدیده فساد مالی و اداری گسترش شدیدی یافته و اکنون نوبت به سازمان های بین المللی رسیده است. سازمان هایی که خود باید الگوی پاکی و عدالت و بی طرفی باشند و در گذشته به راستی این چنین بودند. به خصوص قبل از آنکه فساد کشورهای خلیج فارس گریبانگیر آن ها شود و افراد ضعیف النفس و ناشایسته زمام کار را در دست بگیرند. هرچند که از دیرباز در رابطه با مساله نزاع عربی اسراییلی، این بی طرفی را نداشتند.
مساله تازه این است که این سازمان ها در رابطه با مسائلی که فساد آن کاملا روشن است به شکل بی شرمانه ای برخورد می کنند و با این اقدام، نام و ابهت خود را خدشه دار می سازند.
آخرین اقدامات این سازمان ها که به نظر می رسد آخرین آنها هم نباشد به شرح ذیل است:
*سازمان همکاری اسلامی یک تروریست فراری که سه بار محکوم به اعدام شد را به عنوان رئیس خود انتخاب می کند.
*اینترپل از تصمیم خود برای تحت پیگرد قرار دادن «الداینی» و «الهاشمی» منصرف می شود و اجازه می دهد تا این دو آزادانه فعالیت کنند و جلوی چشم آن ها و حمایت مالی کشورهای خلیج فارس گشت و گذار نمایند.
*اتحادیه نمایندگان مجلس بین المللی درخواست می کند تا «داینی» تروریست، تبرئه شود و از او به شدت دفاع می کند و عراق را وادار به حمایت از او و بازگرداندن وی به کرسی مجلس می نماید.
*سازمان مجاهدین خلق از لیست سازمان های تروریستی خط می خورد و عراق را مجبور می کنند تا به آنان پناه دهد و هزینه هایشان را بپردازد و از افراد آن حمایت نماید فارغ از این که این سازمان در کشتار عراقی ها و ایجاد گورستان های جمعی برای مردم این کشور نقش داشته است!!
* فیفا، عراق را از برگزاری هر گونه مسابقات ورزشی محروم کرده و حتی اجازه نمی دهد که تیم های ورزشی عراق میزبان مسابقات جهانی و منطقه ای و عربی در کشور باشند.
*سازمان ملل متحد و شورای امنیت با درخواست خارج شدن عراق از بند 7 مخالفت می کند با اینکه تمامی جهانیان تاکید دارند که لزومی ندارد که کشور عراق در بند هفتم و تحریم های مربوط به آن قرار بگیرد.
مثال ها بسیار زیاد است . . .
مساله حیرت آور این است که اکثر این رفتارهای فاسد و شرم آور سازمان ها در قبال مساله عراق صورت می گیرد. بدون آنکه حتی طرف مقابل، حال چه جهانی باشد یا عربی و یا اسلامی، در نظر گرفته شود. صرفا همینکه یک گروهی با حکومت عراق اختلاف داشته باشد برای حمایت از آن علیه حکومت عراق کافی است.
-------
همچنین
http://iran-interlink.org/fa/index.php?mod=view&id=14028
چرا فرقه رجوی (مجاهدین خلق) حاضر به ترک عراق نیست؟
.
... مطلوب فرقه ها مکانی دورافتاده است تا بتوانند قربانیان خود را تحت انواع کنترل ها درآورند تا ذهن و ضمیرشان را در اختیار داشته و آنان را حفظ کنند. مکان هائی همچون پادگان اشرف و اردوگاه لیبرتی بهشت رهبران فرقه ایست چرا که میتوانند پیروان خود را به دور از واقعیات جهان خارج نگاه داشته و کنترل نمایند. فرقه رجوی تمامی تلاش خود را با صرف هزینه های هنگفت مینماید تا به هر طریق اردوگاه موقت لیبرتی را به عنوان یک اردوگاه پناهندگی ملل متحد معرفی نموده و مورد شناسائی ارگان های بین المللی و دولت های غربی قرار دهد. لابی فرقه رجوی سعی میکند اینطور جلوه دهد که بهترین راه حل مسئله موجود، باقی گذاشتن پیروان فرقه در لیبرتی تحت کنترل سران فرقه است و از آنجا که دولت های غربی هیچگونه تمایلی به بردن این نفرات به کشورهای خود ندارند – حتی ...

The Life of Camp Ashraf,
Mojahedin-e Khalq Victims of Many Masters
بنیاد خانواده سحر، بغداد، پانزدهم دسامبر 2012
http://www.saharngo.com/fa/story/1765
مروری بر اصلی ترین موضع گیری ها و فعالیت های فرقه رجوی در سطح بین المللی به وضوح نشان میدهد که این فرقه تلاش میکند تا به هر قیمت ممکن در عراق و در اردوگاه موقت لیبرتی باقی بماند و به کشور دیگری نرود. دلیل این امر به ماهیت فرقه ای سازمان مجاهدین خلق بر میگردد.
مطلوب فرقه ها مکانی دورافتاده است تا بتوانند قربانیان خود را تحت انواع کنترل ها درآورند تا ذهن و ضمیرشان را در اختیار داشته و آنان را حفظ کنند. مکان هائی همچون پادگان اشرف و اردوگاه لیبرتی بهشت رهبران فرقه ایست چرا که میتوانند پیروان خود را به دور از واقعیات جهان خارج نگاه داشته و کنترل نمایند.
فرقه رجوی تمامی تلاش خود را با صرف هزینه های هنگفت مینماید تا به هر طریق اردوگاه موقت لیبرتی را به عنوان یک اردوگاه پناهندگی ملل متحد معرفی نموده و مورد شناسائی ارگان های بین المللی و دولت های غربی قرار دهد. لابی فرقه رجوی سعی میکند اینطور جلوه دهد که بهترین راه حل مسئله موجود، باقی گذاشتن پیروان فرقه در لیبرتی تحت کنترل سران فرقه است و از آنجا که دولت های غربی هیچگونه تمایلی به بردن این نفرات به کشورهای خود ندارند – حتی در حال حاضر که ظاهرا دیگر این فرقه از نظر آنان یک گروه تروریستی نیست – کمابیش با چنین ایده ای موافق هستند و مایلند این گروه تروریستی که قاتل مردم ایران و مردم عراق و حتی اعضای خود می باشد همچنان بر دوش ملت عراق سوار بوده و مخل امنیت ملی این کشور باشد.
دولت عراق به حق مصر است که این گروه تروریستی، که سالیان سال منافع اسرائیل و غرب را در مقابله با ایران تأمین مینموده، می بایست دوران بازنشستگی خود را در همان غرب سپری کند و حضور آنان در عراق یک تهدید امنیتی بالقوه محسوب میشود و ملت عراق خواهان خروج این فرقه از خاک خود است. لازم به ذکر است که پرونده اتهامی مسعود رجوی فراری در قوه قضائیه عراق از پرونده صدام حسین قطورتر و میزان شکایات آن بیشتر است.
بهرحال برنامه کاری قربانیان گرفتار در اردوگاه موقت لیبرتی تحت کنترل رجوی به این صورت است که از ساعت 5 صبح که بیدار باش است به کندن گودال و جابجا کردن شن و پر کردن گونی با خاک و ماسه مشغول هستند. از این گونی های پر شده برای چیدن در پیرامون هر واحد و یکان استفاده میشود تا همان جداسازی های انجام شده در پادگان اشرف برای کنترل نیروها صورت پذیرد. فرقه تلاش دارد که تا جای ممکن از ارتباط گیری افراد با یکدیگر ممانعت به عمل آورد و افرادی که نباید با یکدیگر روبرو شوند را در یکان ها مختلف قرار داده و ضوابط سختی مبنی بر خارج نشدن از یکان مربوطه را به اجرا می گذارد.
بعد از ظهر کلاس های ایدئولوژی گذاشته میشود. مفهموم ایدئولوژی در فرقه رجوی البته کاملا متفاوت است. در فرقه رجوی ایدئولوژی مجموعه ای از اعتقادات و بایدها و نبایدهای از پیش تعیین شده و اعلام شده نیست بلکه امیال و فریب های رهبر فرقه است هر روز به رنگی و به نوعی به عنوان ایدئولوژی به خورد پیروان داده میشود. در این کلاس ها از یک طرف شرایط خارج از فرقه کاملا تیره و تار جلوه داده میشود و فوبیای خارج شدن از فرقه تقویت میگردد و از طرف دیگر وعده و وعیدهای دروغین به روال معمول برای امیدوار نگاه داشتن نیروها داده میشود که مثلا بزودی دولت نوری مالکی سقوط کرده و جهان به کام رجوی میگردد.
کنترل شدید نیروها و قطع ارتباطی که با دنیای خارج ایجاد شده باعث بروز انواع بیماری های جسمی و روحی گردیده است. گهگاه خبر فوت افرادی از داخل اردوگاه میرسد بی آنکه کوچکترین تحقیقی در خصوص علت مرگ صورت گیرد. کسانی که دارای اطلاعاتی هستند که افشای آنان موجب هرچه بی آبروتر شدن رهبر فرقه میشود تحت شدیدترین کنترلها قرار دارند و حتی در سخت ترین مریضی ها هم اجازه خروج از اردوگاه به آنان داده نمیشود که در برخی موارد به مرگ فرد مربوطه منتهی میگردد. سازمان تلاش دارد تا در فرصت باقی مانده به حذف برخی از این قبیل عناصر اقدام نماید.
آنچه مسلم است اینست که حقوق بشر به شدیدترین شکل ممکن در داخل اردوگاه لیبرتی و توسط رهبران فرقه نقض میشود و البته هیچ واکنشی از جانب ارگان های حقوق بشری و بین المللی مشاهده نمیگردد. در هر شرایط مشابهی قطعا با انبوهی گزارشات گزارشگران این ارگان ها در خصوص نقض آشکار حقوق انسان ها مواجه بودیم اما در این خصوص بنا بر منافع سیاسی که مطرح است کوچکترین حرفی به میان آورده نمیشود و برعکس این رهبران فرقه هستند که با کمال وقاحت تقصیر امر را به گردن دیگران انداخته و طلبکار هم هستند.
تعدادی از ساکنان این اردوگاه که خواهان خروج هستند از جانب این فرقه عنوان میهمان گرفته اند و به آنها انواع وعده ها داده شده که مثلا توسط خود فرقه به خارج از کشور اعزام خواهند شد. واقعیت اینست که لیبرتی در حال حاضر یک زندان است که توسط رهبران فرقه رجوی اداره و کنترل میشود و دولت عراق و ملل متحد بر نحوه اداره آن دخالتی ندارند. هیچ ارگان خارجی نظارتی بر آنچه که در مناسبات درونی این فرقه در اردوگاه موقت لیبرتی میگذرد ندارد.
بنیاد خانواده سحر اولا تمامی فعالان حقوق بشری، خصوصا جداشدگان و خانواده های اعضای اسیر در فرقه رجوی را نسبت به اقدام علیه نقض فاحش حقوق بشر در لیبرتی فرا میخواند و ثانیا مجددا تأکید میکند که تنها راه حل معضل موجود که مشکل جدی عراق و آمریکا و ملل متحد است اینست که امکان دیدار خانواده ها با عزیزانشان فراهم گردد. مشکل و مسئله فرقه رجوی راه حلی به غیر از وارد کردن فعال و جدی خانواده ها ندارد.
بنیاد خانواده سحر
بغداد 15 دسامبر 2012
.jpg)
(Massoud and Maryam Rajavi, cult leaders)

---------
همچنین
http://iran-interlink.org/fa/index.php?mod=view&id=13827
تقاضای اجازۀ دیدار برای دو خواهر 30 و 34 ساله که هنوز همدیگر را ندیده اند
.
... اخیرا توسط دفتر کمیساریای عالی پناهندگان ملل متحد تلاش کردم دیداری با او داشته باشم و مسـئولان کمیساریا به این منظور او را به محل مصاحبه های کمیساریا با افراد لیبرتی در نزدیکی این کمپ آوردند ولی رهبران سازمان به او اجازۀ این دیدار و حتی اجازۀ یک تماس تلفنی را هم ندادند تا اینکه مجبور شدند او را به داخل کمپ برگردانند و بعد هم نامه ای به اسم او خطاب به شما جعل کردند مبنی بر اینکه او با میل و اختیار خودش ملاقات با پدرش و حتی تماس تلفنی با او را نپذیرفته است. اکنون نیز دختر کوچکترم مونا حسین نژاد (30 ساله) که در ایران زندگی می کند برای ملاقات با خواهر بزرگترش زینب که هنوز همدیگر را ندیده اند به بغداد آمده است، لذا از شما به عنوان بالاترین مقام جهانی حافظ حقوق انسانها و ...
نامه آقای حسین نژآد به دبیر کل ملل متحد، بغداد، هجدهم نوامبر 2012
لینک به متن انگلیسی نامه
http://iran-interlink.org/?mod=view&id=13826

زینب حسین نژاد (34 ساله) مجرد در کمپ لیبرتی درعراق متعلق به مجاهدین خلق

مونا حسین نژاد (30 ساله) متأهل در ایران
این دو خواهر هنوز همدیگر را ندیده اند و فقط هر یک می داند که خواهری دارد!!!
جناب آقای بان کی مون دبیر کل ملل متحد،
با احترام، اینجانب قربانعلی حسین نژاد که سی سال در تشکیلات سازمان مجاهدین خلق ایران (MEK) حضور داشتم و 6 ماه پیش به دنبال انتقال از قرارگاه اشرف به کمپ لیبرتی در بغداد توانستم به کمک هیأت مانیتورینگ حقوق بشر یونامی صفوف این سازمان را ترک کنم گواهی می دهم و به اطلاع آنجناب و جامعۀ بین المللی می رسانم که این سازمان دیگر سالیان متمادی است که یک سازمان مبارز برای تحقق آزادی و دموکراسی در ایران نیست بلکه یک فرقه با اعتقادات و اجبارات و تابوهای فکری و ذهنی مغایر با اصول و عرفها و نُرمهای انسانی و جهانی است. به عنوان مثال رهبری این سازمان فقط برای حفاظت خودش در عراق و ضمن تلاش و اصرار برای باقی ماندن در آنجا و جلوگیری از فروپاشی تشکیلاتش همچنان از تمام علائق و عواطف و دیدارها و حتی ارتباطات خانوادگی چه با نامه و چه با تلفن و وسایل ارتباطی امروز جهانی در این عصر ارتباطات جلوگیری می کند و در این سازمان تماس افراد با خانواده هایشان و خبر یافتن آنها از همدیگر و استفاده از رسانه ها نه تنها انترنت و تلفن و موبایل و مطبوعات و کانالهای تلویزیونی بلکه حتی داشتن و گوش دادن رادیو و خواندن کتاب و نوشتن آنچه فرد خودش می خواهد هم ممنوع است. وجود این پدیده و فرقه با رهبری و تشکیلاتش و اعمال حاکمیتش بر یک نقطه و موقعیت مکانی که توانسته بیش از 3 هزار نفر را در آن در دام خود بدون هیچگونه ارتباطی با دنیای بیرون نگهدارد آنهم نه در نقاط دور افتادۀ جهان و دور از انظار جهانیان بلکه در عراق یکی از مهمترین مراکز توجه جهانی و جامعۀ بین المللی مسئولیت بزرگی را مبنی بر نجات افراد این فرقه بر عهدۀ سازمان ملل متحد بعنوان حافظ حقوق افراد انسانی می گذارد.
آقای دبیر کل عزیز،
رهبران فرقۀ MEK حتی مانع دیدار و صحبت من با دختر بزرگم زینب حسین نژاد (34 ساله) که هر دو در داخل سازمان و در کمپ اشرف بودیم می شدند و تنها سالی یک بار در عید نوروز (عید سنتی اول سال ایرانی – 21 مارس) به مدت فقط یک تا دو ساعت به ما اجازۀ دیدار و صحبت آنهم تحت کنترل و مراقبت می دادند که در عید نوروز امسال حتی این دیدار را نیز از ما دریغ کردند و اکنون من بیش از یک و نیم سال است که دخترم زینب را که هم اکنون در کمپ لیبرتی بسر می برد ندیده ام و از او هیچ خبری ندارم. اخیرا توسط دفتر کمیساریای عالی پناهندگان ملل متحد تلاش کردم دیداری با او داشته باشم و مسـئولان کمیساریا به این منظور او را به محل مصاحبه های کمیساریا با افراد لیبرتی در نزدیکی این کمپ آوردند ولی رهبران سازمان به او اجازۀ این دیدار و حتی اجازۀ یک تماس تلفنی را هم ندادند تا اینکه مجبور شدند او را به داخل کمپ برگردانند و بعد هم نامه ای به اسم او خطاب به شما جعل کردند مبنی بر اینکه او با میل و اختیار خودش ملاقات با پدرش و حتی تماس تلفنی با او را نپذیرفته است.
اکنون نیز دختر کوچکترم مونا حسین نژاد (30 ساله) که در ایران زندگی می کند برای ملاقات با خواهر بزرگترش زینب که هنوز همدیگر را ندیده اند به بغداد آمده است، لذا از شما به عنوان بالاترین مقام جهانی حافظ حقوق انسانها و از کمیتۀ بین المللی صلیب سرخ جهانی و دولت عراق و مسئولین یونامی و کمیساریای عالی پناهندگان در عراق خواستارم اکنون که این دو خواهر در یک شهر و در کمترین فاصله از همدیگر قرار گرفته اند با فشار بر رهبران و مسئولین MEK در کمپ لیبرتی در بغداد ترتیب ملاقات این دو خواهر با همدیگر را بدهند. با تشکر قبلی.
قربانعلی حسین نژاد - بغداد
17 نوامبر 2012
---------------
همچنین
http://iran-interlink.org/fa/index.php?mod=view&id=13710
پاسخ قربانعلی حسین نژاد به بیانیه سراپا دروغ مجاهدین خلق (فرقه رجوی) از زبان و به اسم دخترش در زندان رجوی ساخته لیبرتی در عراق
.
... در سازمان مجاھدین خلق یا ھمان فرقه رجوی عواطف و دیدارھای خانوادگی و زناشویی مخصوص آقا و خانم رجوی است. غير از آنان ھيچکسی حق حتی فکر کردن به پيوندھا و عواطف خانوادگی و زناشویی را ھم ندارد تا چه رسد به دیدار و یا تماس تلفنی و یا حتی نامه نگاری. پسر و دختر آقا و خانم رجوی را که در طول اینھمه سالھای کشته و زخمی شدن انبوھی از مجاھدین خلق خراشی ھم برنداشته اند چرا که در ھيچ عمليات و درگيری و کارھای سنگين و پرخطر شرکتشان نداده اند. وقتی ھم که پيش بابا و مامانشان نيستند با آوردن مداومشان به تلویزیون فرقه و گوینده کردن آنھا و ارتباط دائم تلفنی و کامپيوتری تصویری نگذاشته اند حتی ذره ای احساس دلتنگی به این نازپرورده های "جامعه بی طبقه توحیدی" ادعائی رجوی و بابا و مامانشان دست بدھد!!...

(نمایی از زندان رجوی ساخته لیبرتی در عراق)
بنیاد خانواده سحر، بغداد، سی ام اکتبر 2012
http://www.saharngo.com/fa/story/1757
همچنین در وبلاگ عیاران، پاریس
http://mohamadkarami.wordpress.com/
آقای قربانعلی حسین نژاد از اعضای با سابقه بخش روابط خارجی سازمان مجاهدین خلق در عراق و مترجم عربی رجوی که چندی قبل توانست از کمپ ترانزیت لیبرتی فرار کرده و رهائی خود را بازیابد و هم اکنون در بغداد ساکن است مطلب ضمیمه را با عنوان "بهره برداری ناجوانمردانه و رذیلانه از افراد خانواده علیه همدیگر شیوۀ رهبری مجاهدین خلق برای سرپانگهداشتن آخرین پایه های لرزان فرقه" در اختیار بنیاد خانواده سحر قرار داد که عینا از نظرتان میگذرد.
لینک به فایل پی دی اف بیانیه آقای حسین نژاد
بهره برداری ناجوانمردانه و رذیلانه از افراد خانواده علیه همدیگر شیوۀ رهبری مجاهدین خلق برای سرپانگهداشتن آخرین پایه های لرزان فرقه
پاسخ قربانعلی حسین نژاد به بیانیۀ سراپا دروغ و فریبکاری رهبری مجاهدین خلق علیه او از زبان و به اسم دخترش در زندان رجوی ساختۀ لیبرتی در عراق
.
بیانیۀ سازمان مجاهدین خلق علیه من و علیه نمایندۀ دبیر کل ملل متحد در عراق تحت پوش نامۀ دخترم به دبیر کل ملل متحد با توسل به دروغ بافی آشکار و تهمت و افترا و ناسزا و توهین به شخص من و نمایندۀ دبیر کل در عراق و اهانت به شعور دیگران از یکسو به خوبی برای جامعۀ بین المللی بویژه سازمان ملل متحد و کمیساریا و صلیب دور شدن رهبران این سازمان از اصول اولیۀ انسانی و حقوق بشری و عرف و اخلاق اجتماعی مردم ایران و جهان و دگردیسی آن از یک سازمان سیاسی به یک سکت و فرقه و از سوی دیگر سوزش و خشم و نگرانی رهبری تحمیلی مادام العمر سازمان از دیدارها و گفتگوهای آقای کوبلر نمایندۀ ویژۀ دبیر کل ملل متحد در عراق با اعضای جدا شدۀ سازمان از جمله اینجانب را نشان می دهد.

دخترم زینب، من و خواهرت مونا که همدیگر را ندیده اید خیلی دوستت داریم و می دانیم که آنچه در آن نامه آمده حرفهای واقعی تو نیست. موقع دیدار در آزادی تو را با خواسته و احساس و عواطف آزاد و واقعیت باز خواهیم یافت و در آغوشمان خواهیم فرشد. بابا


مونا (سی ساله - ایران)، زینب (سی و چهار ساله - لیبرتی، عراق)
دو خواهر که هنوز همدیگر را ندیده اند !!

زینب به همراه مادر شهیدش فریده کریم زاده (طیبه) در 4 سالگی در ترکیه - سال 61

کامنت مونا در زیر عکس زینب بعد از انتشار نامه به اسم خواهرش:
Mona Hossein Nezhad
زينبم...خواهر نازنينم آغوش ناياب خواهرانه ات را از من دريغ مكن! سالهاست در حسرت آنم. دوستت دارم
بیانیه علیه من و یونامی با استفاده از دخترم
در سوز و گداز از افشاگریهایم
به دنبال خروج این جانب قربانعلی حسین نژاد معروف به غلام روابط 6 ماه پیش از تشکیلات سازمان مجاهدین خلق ایران به رهبری مسعود رجوی و اعلام جدایی ام از این سازمان بعد از سی سال حضور و کار تمام وقت و حرفه ای در رده های بالای تشکیلات سیاسی آن و بیشتر در بخش روابط خارجی و امور عراق و به دنبال افشاگریهایم علیه عملکردها و رفتارهای ضد انسانی و فرقه ای و سرکوبگرانۀ رهبری سازمان و مزدوریش برای صدام و آمریکا و دخالتهایش در امور عراق و تلاشهای غیر قانونی و ضد اخلاقی و بلکه مضحکش برای سرنگون کردن دولت جدید عراق به جای رژیم ضد مردمی حاکم بر کشورمان در تلاشی بیهوده و خونبار برای باقی ماندن در خاک عراق آنهم در شرایط بحرانی مرگبار آن کشور به قیمت از دست دادن جان گروهی از بهترین جوانان میهنمان، و به دنبال دیدار و گفتگویم با آقای کوبلر نمایندۀ ویژۀ دبیر کل ملل متحد در عراق و اقدامات قانونی و مشروع اینجانب نزد یونامی و صلیب سرخ و کمیساریای عالی پناهندگان ملل متحد برای دیدار و یا لااقل تماس تلفنی ام با دخترم زینب حسین نژاد که اسیر فکری و عاطفی تشکیلات رجوی است و بعد از اینکه مسئولین این سازمان به دنبال فراخواندن دخترم برای مصاحبه توسط دفتر کمیساریای عالی پناهندگان ملل متحد با تلقینات و شگردهای تشکیلاتی و با تکیه بر فضای رعب و خفقان حاکم بر اعضاء مانع از دیدار و حتی تماس تلفنی دخترم با من شدند، رهبران سازمان با توسل به شیوۀ کهنه و رذیلانه اش مبنی بر سوء استفاده از پیوندهای خانوادگی و عاطفی در داخل تشکیلات بویژه بین پدران و مادران و فرزندانشان برای تبلیغ علیه جداشدگان و خراب کردن چهرۀ آنان مانند بهره برداری از دو فرزند شادروان هادی شمس حائری عضو قدیمی و جدا شدۀ سازمان که تا کنون اسیر ترفندهای تشکیلاتی فرقه ای این سازمان می باشند و رودررو قرار دادن آنان با پدرشان با نامه ها و بیانیه های رجوی ساخته تا حد تغییر نام خانوادگی، در تاریخ 30 مهر 91 اقدام به انتشار بیانیه ای علیه من تحت پوش نامۀ دخترم به دبیر کل ملل متحد در سایتهای وابسته به خودشان کرده اند.
در این نامه که در حقیقت بیانیۀ شخص رجوی علیه من و علیه سازمان ملل و نمایندۀ رسمی دبیر کل آن در عراق می باشد زیرا طبق اصول و معیارهای تشکیلاتی سازمانش هیچ متنی و نوشته ای بدون موافقت و توشیح رجوی به بیرون نمی رود، دستگاه رجوی که همه جا حرفهای خودش را با استفاده از جعل و تقلب و زور و زر از زبان دیگران می زند تلاش کرده با توسل به دروغ بافی آشکار و تهمت و افترا و ناسزا و توهین به شخص من و به آقای کوبلر نمایندۀ ویژۀ دبیر کل در عراق و اهانت به شعور دیگران آب رفته را به جوی برگرداند و از بی آبرویی و افشا شدن عملکردهای درون تشکیلاتی و بیرونیش بویژه در رابطه با عراق و از فشارهای بین المللی برای رها کردن اسیران و اجازۀ دیدار خانواده ها با فرزندانشان بکاهد و الا اگر واقعا منظور نامه نوشتن به دبیر کل متحد می باشد کسی خطاب به دبیر ملل متحد مانند یک مسئول بالاتر از آن!! اعتراض نمی کند چرا نماینده ات در فلان کشور با فلان کس ملاقات کرده؟! نکند رهبران سازمان مجاهدین فکر کرده اند دبیر کل سازمان ملل نیز سوژۀ نشستهای دیگ آنها شده است؟!! و کسی نمی آید در نامه به سازمان ملل صحبت از مبارزه و کشته دادن وو... خودش بکند که ربطی به مسائل و وظائف سازمان ملل ندارد. اینها فقط دم خروسی هستند که از زیر دامن مریم رجوی و مژگان پارسایی در نگارش این نامه به دستور و توشیح مسعود رجوی بیرون زده است!!...
بیانیۀ سازمان مجاهدین علیه من و علیه نمایندۀ دبیر کل ملل متحد در عراق تحت پوش نامۀ دخترم به دبیر کل ملل متحد با توسل به دروغ بافی آشکار و تهمت و افترا و ناسزا و توهین به شخص من و نمایندۀ دبیر کل در عراق و اهانت به شعور دیگران از یکسو به خوبی برای جامعۀ بین المللی بویژه سازمان ملل متحد و کمیساریا و صلیب دور شدن رهبران این سازمان از اصول اولیۀ انسانی و حقوق بشری و عرف و اخلاق اجتماعی مردم ایران و جهان و دگردیسی آن از یک سازمان سیاسی به یک سکت و فرقه و از سوی دیگر سوزش و خشم و نگرانی رهبری تحمیلی مادام العمر سازمان از دیدارها و گفتگوهای آقای کوبلر نمایندۀ ویژۀ دبیر کل ملل متحد در عراق با اعضای جدا شدۀ سازمان از جمله اینجانب را نشان می دهد و الا هیچکس نامه به اسم کسی را که 17 سال قادر به هیچگونه تماس و ارتباط با دنیای بیرون نبوده و نیست قبول نمی کند. اگر این رهبران راست می گویند به دخترم دستور بدهند که با من و یا خواهرش که در ایران است دیدار کرده و یا حد اقل با شماره تلفن من و خواهرش که توسط کمیساریای عالی را هم دارد تماس بگیرد.
تغییر نام فامیلی روش رذیلانۀ ضد مردمی
برای قطع کامل پیوند خانوادگی
در عنوان این به اصطلاح نامه که روز سه شنبه 2 آبان 91 در سایتهای ایران افشاگر و همبستگی وابسته به سازمان مجاهدین خلق منتشر شده نام خانوادگی دخترم زینب از نام خانوادگی پدری یعنی حسین نژاد به نام خانوادگی مادری یعنی کریم زاده تغییر داده شده که اقدامی غیر قانونی و به غایت غیر اخلاقی و بر خلاف عرف اجتماعی و سنتی مردم ایران و جهان می باشد چرا که این سنت و عرف اجتماعی به معنی پدر سالاری یا مردسالاری و نگرش ارتجاعی و استثماری به زن نیست بلکه از آنجا که در انتساب هیچکسی به مادرش هیچگونه شک و شبهه ای امکان پذیر نیست لذا برای تحکیم پیوندها و رشته های خانواده، فرد با نام خانوادگی پدر یا در بسیاری جوامع دیگر به نام پدرش شناخته می شود ولی در رابطه با زن و شوهر طبق سنت و عرف اجتماعی ایران و بسیاری کشورها و ملتهای دیگر از جمله جوامع عربی و اسلامی زن و شوهر هر کدام هویت و نام و نام خانوادگی و یا عشیرتی مستقل خودشان را دارند و زن نام خانوادگی شوهر را نمی گیرد در حالیکه در جوامع غربی زن بعد از ازدواج نام خانوادگی شوهر را می گیرد و برای همین هم مسعود رجوی از وقتی به دامان مرجع تقلید و ارباب جدیدش اروپا و غرب خزید شهید اشرف ربیعی را حتی بعد از شهادتش و ازدواج دوباره و سه بارۀ مسعود رجوی به اشرف رجوی تغییر فامیل داد و بعد از ازدواج ننگین ضد اخلاقی و عرف شکنانه اش با مریم قجر عضدانلو به دنبال طلاق قراردادی! او از همسر نخستش نیز نام خانوادگی همسر جدیدش را بر خلاف عرف و سنت مردم ایران مبنی بر استقلال خانوادگی دو همسر، به رجوی تغییر داد. از این رو این شیوه ضدیت با عرف و اخلاقیات مردم یعنی همان خلق قهرمانی که اینقدر سازمان مجاهدین سنگ آنان را به سینه می زند از جمله ضدیت با پیوندها و عواطف خانوادگی البته برای افراد و اعضای سازمان و نه خود رهبری یعنی مسعود و مریم یک شیوه و خط مشی سی ساله در این سازمان می باشد که سخن در این مورد بسیار است و اینجا مجال شرح آن نیست از جمله به عنوان نمونه اشاره کنم که علاوه بر نامهای مستعاری که در سازمان برای ناشناس ماندن افراد حتی برای خانواده های آنها رویشان گذاشته می شود در مواردی شاهد بودم که از بدو ورود برخی افراد به سازمان و اشرف رسما نام و نام فامیلی فرد را کاملا تغییر داده اند تا توسط خانواده شان که در خارج هستند برای بیرون بردن او از سازمان تلاشی صورت نگیرد به عنوان مثال نام و نام فامیلی یک از دوستان مرا که در داخل سازمان سالیان متمادی با هم کار می کردیم و هنوز در سازمان و در کمپ لیبرتی در بغداد می باشد 25 سال است که به «بهمن نادرشاهی» تغییر داده اند و هیچکس در سازمان حتی مسئولینش به جز بخش پرسنلی نام واقعی او را که «یوسف خرمی» است نمی داند و خانواده اش که در آمریکا هستند هر چقدر به دفاتر و کادرهای سازمان در آنجا مراجعه کرده و سراغ فرزندشان را با نام واقعی اش گرفته اند آنها اظهار بی اطلاعی کرده اند و مثل بسیاری از پدران و مادران اسرای کمپهای مجاهدین گمان می کنند فرزندشان کشته و یا مفقود الاثر شده است.
انتقال اجباری ولی خلع سلاح داوطلبانه!!
در آغاز این به اصطلاح نامه که سراسر با واژه ها و تعابیر و فرهنگ خاص مجاهدین نوشته شده و به هیچوجه نه در شکل و نه در مضمون نمی تواند مخاطبش بالاترین مقام بین المللی باشد بلکه ادعانامۀ شخص رجوی علیه سازمان ملل است ادعا شده که انتقال از اشرف به لیبرتی به صورت اجباری و غیر داوطلبانه بوده در حالیکه نمایندۀ دبیر کل ملل متحد در عراق بارها اعلام کرده که انتقال نه اجباری بلکه کاملا داوطلبانه و بعد از گفتگوها و مذاکرات و توافق با نمایندگان و مسئولان سازمان مجاهدین صورت گرفته است.
ولی جالب است که رهبری سازمان در رابطه با خلع سلاحش توسط نیروهای آمریکایی به علت آنکه سمبۀ آمریکا را پرزور می بیند هیچوقت نمی گوید ما را به اجبار و زور خلع سلاح کردند بلکه می گوید «جمع آوری داوطلبانۀ سلاحهایمان»!!
آزاد و با انتخاب خود
یا اسیر و گروگان فکری تشکیلاتی؟!
در این نامۀ ساختگی، رهبری مجاهدین به آنچه من در نامه ام به آقای کوبلر نمایندۀ ویژۀ دبیر کل ملل متحد در عراق مبنی بر اسیر و گروگان بودن دخترم در نزد رهبران سازمان نوشته بودم اشاره کرده و آنرا «اتهامات دروغين وزارت بدنام اطلاعات رژيم ديكتاتوري حاكم بر ايران كه به صورت مستمر به مجاهدين نسبت داده شده و در مورد ساكنان اشرف منتشر ميشود و اين بار نيز اين اتهام را به من نسبت ميدهد و هدف آنها جز زمينه سازي براي كشتار ساكنان، چيز ديگري نيست» توصیف کرده که به تعبیر وی «توسط سایتهای وزارت اطلاعات منتشر شده است». در این مورد باید بگویم که اسارت و گروگان بودن افراد در دست رهبری سازمان مجاهدین برای اولین بار توسط خانواده های آنها اعلام شده و شادروان هادی شمس حائری از بیست سال پیش به این موضوع بویژه اسیر و گروگان بودن فرزندانش در دست رهبری سازمان بارها در کتابها و نوشته هایش پرداخته است و استفاده یا انتشار یک ایده و نظر یا تحلیل و نوشته یا نامه ای توسط طرفها و رسانه ها و سایتهای مختلف هر کسی باشد دلیل بر این نمی شود که این نطر و ایده و تحلیل متعلق به آن طرف ناشر می باشد و بس، و در این رابطه در تمامی نوشته ها و اظهارات خانواده ها و جدا شدگان از سازمان رهبری سازمان متهم و مقصر می باشد و نه افراد اسیر و گروگان.
طبق اصول و قوانین حاکم بر فرقه و مناسبات فرقه ای فرد از خودش اختیار و اراده و آزادی در اندیشه و عمل ندارد بلکه با تغییر تصمیم و نظر رهبریش تصمیم و نظر او هم بلافاصله و بدون هیچگونه تفکری تغییر می یابد بویژه وقتی فرد مانند داخل تشکیلات مجاهدین در عراق به طور کامل از دنیای بیرون و جامعۀ عادی قطع باشد از این رو حتی اگر به طور فیزیکی در سلول و در بند و زنجیر نباشد از لحاظ فکری و و ذهنی و روحی و عاطفی در بند و زنجیر و تحت اجبار و اعمال زور با تلقین و تحمیل خط و خطوط سازمانی و ضوابط و لگاریتم تشکیلاتی قرار دارد و این فرد اسیر و گروگان فکری و ذهنی و روحی و عاطفی است برای اینکه از دنیای بیرون قطع می باشد و فکر و گوشش را تنها یک طرف و یک رهبری و فرقه تصاحب کرده و هیچ سخنی را غیر از سخن آنها نمی شنود و نمی خواند چنانکه هیچکس اعترافات یک زندانی در تلویزیون و رسانۀ رژیم زندانبانش را نمی پذیرد و این اعترافات ارزش حقوقی و قانونی ندارند و همه می گویند باید اول آزاد شود تا بتواند حرفهای همه را بشنود و بتواند آزادانه حرف بزند تا بتوان به آن اعتراف و سخن فرد مذکور نامید.
صفحه گذاری تکراری «کشتار ساکنان» حربه ای علیه
هر صدای مخالف سیاستها و عملکردهای رهبری سازمان
اما اینکه گفته شده هدف از این اتهام زمینه سازی برای کشتار ساکنان می باشد ترم و عبارتی است که در تمام اطلاعیه ها و بیانیه های سازمان و نامه ها و بیانیه های ساختگی توسط رهبری و مسئولین سازمان از زبان و یا به نام لابیهایش در عراق و اروپا و آمریکا طی 10 سال اخیر بعد از جنگ عراق و سقوط رژیم صدام حسین در پاسخ به هر موضع مخالف با اهداف و مقاصد و خطوط و سیاستهای آنارشیستی و سرکوبگرانه و فرقه ای رهبری سازمان و دخالتهای آشکارش در امور عراق و حتی در پاسخ به هر انتقاد ساده ای از رهبری سازمان به کار رفته و می رود بطوریکه این ترم به صورت مضحکی حتی در گفتگوهای دولت عراق و سازمان ملل با مسئولان سازمان برای حل مسالمت آمیز مسألۀ اشرف و لیبرتی و بعد از حل آن نیز که هیچ زمینه ای و شرایطی برای اعمال خشونت علیه ساکنان اشرف و لیبرتی در کار نبوده پیوسته تکرار شده و می شود یعنی همین که کسی اشکالی ازشان می گیرد یا راه کاری برخلاف طرح و خواست رهبری مجاهدین برای حل مسأله می دهد حتی اگر از مقامات سازمان ملل باشد به او می گویند تو با این حرفت برای کشتار ما زمینه سازی می کنی!! بطوریکه در عراق دست به پرونده سازی از طریق لابیهایشان در پارلمان اروپا علیه چند خبرنگار و نویسنده یا رئیس یک حزب سیاسی که اظهار نظری در رابطه با اشرف کرده بودند زدند مبنی بر اینکه حرفهای شما منجر به این می شود که بیایند ما را بکشند!! و این یعنی رهبری این سازمان همیشه با جان و خون افرادش به عنوان برگ معامله و گفتگو بازی می کند و عمدا کاری می کند که چند نفر از افرادش کشته شوند تا خون آنها برگ بازیش در مذاکرات و بحثهای بعدی اش و چماقش برای ساکت کردن دیگران گردد!!. خود مسعود رجوی وقتی انتقال به کمپ لیبرتی را پذیرفت طی پیامی در اشرف به ما گفت: «لیبرتی امن ترین جا می باشد و بر خلاف اشرف که محلی دور افتاده و دور از چشم رسانه ها و جامعۀ بین المللی است لیبرتی نزدیک فرودگاه و زیر نگاهها و مانیتور سفارت آمریکا و مقر نمایندگی سازمان ملل و سفارتخانه ها می باشد لذا دست دولت عراق برای انجام هر گونه حمله و کشتار علیه شما بسته است». لذا به اعتراف خود سازمان مجاهدین امکان و احتمال هر گونه حملۀ خشونت بار دولتی بر لیبرتی منتفی است و هیچ قصدی و خواستی چه از جانب دولت عراق و چه از جانب سازمان ملل جز انتقال ساکنان به خارج و کشور ثالث وجود ندارد که در این صورت نیز همه از جمله خود رهبری سازمان می دانند که جز فروپاشی تشکیلات و جدا شدن اکثریت افراد و اعضا چیزی در انتظار سازمان نیست.
اتهام «مزدور و عامل اطلاعات بودن و اپورتونیسم» حتی بر مخالفان
و منتقدان در داخل تشکیلات
گذشته از اینها اتهام مزدوری و عامل اطلاعات بودن نیز که در این بیانیه علیه من مطرح شده اتهام تازه ای نیست اولا سازمان مجاهدین این اتهام و برچسب را علیه هر کس که از این سازمان و یا حتی از شورای ملی مقاومت جدا شده و با علیه هر فرد بیرونی مخالف که علیه رهبری این سازمان فعالیتی کرده یا اظهار نظری نموده یا مطلبی نوشته یا گفته است تبلیغ و ترویج کرده است و این را همه می دانند و گوشها به آن عادت کرده است، ثانیا اصلا رهبری سازمان و مشخصا خود مسعود رجوی و نوچه ها و ملیجکهایشان ما مخالفان و منتقدان درونی خط و خطوط و سیاستهای داخلی و تشکیلاتی و بیرونی سازمان را حتی وقتی داخل تشکیلات و اشرف بودیم و هیچگونه ارتباطی با دنیای بیرون جز از طریق تلویزیون و سایت خود مجاهدین و حتی با افراد خانوادۀ خودمان نداشتیم طی نشستهای متعددی موسوم به بحث طعمه و اپورتونیسم در شرایط ضربه، مزدور و طعمۀ وزارت اطلاعات و بدتر از آن توصیف می کردند حتی بعد از نشستهای محاکمات 3000 نفره در تابستان سال 80 در قرارگاه باقر زاده در عراق معروف به نشستهای «طعمه» (متهم کردن افرادی در داخل تشکیلات به طعمۀ وزارت اطلاعات!!) در حضور مسعود و مریم رجوی که یکی از متهمین آن من بودم (به علت اینکه علیه نشستهای فحش و فحاشی موسوم به دیگ اعلامیه به تابلوی اعلانات زده بودم و همچنین موقع آوردن من به پای تماس تلفنی با دختر کوچکم در ایران برای آوردنش به عراق با پیغام دادن به زبان ترکی به خواهرم مانع کشاندن او به داخل تشکیلات مجاهدین شده بودم و به این علت همانجا حکم اعدام برای من صادر شد که بعدا مسعود رجوی به اصطلاح به ما عفو داد!!)، مهدی ابریشمچی به من در نشست موسوم به «دیگ» (شکنجه) در قرارگاه پارسیان در همان موقع فحش مادر (آن هم مادر دو مجاهد شهید) داد و خود رجوی می گفت اینها با مخالفتهایشان در داخل تشکیلات ما کارت رژیم را بازی می کنند و شعبۀ وزارت اطلاعات را با محفل و صحبت با همدیگر در داخل تشکیلات باز کرده اند!!! بنابراین مزدور اطلاعات گفتن به ما الان که نیست سالها است در داخل تشکیلات هم این مارک را به ما مخالفان و منتقدان درون تشکیلاتی می زدند. اول مسعود رجوی به مخالفین و منتقدین می گفت اپورتونیستهای راست صادق!! و حرفها و انتقادات مسالمت آمیز و دلسوزانۀ آنها را عارضۀ اپورتونیسم راست صادقانه!! می نامید بعد که اصلا به ما گفت «مزدوران بی مزد و مجانی که کارت اطلاعات رژیم را در داخل تشکیلات با محفل زدن و لغز خوانی (یعنی مخالفتها و انتقادات) بازی می کنند»!!!... و کار به جایی رسید که با اعلام یک بسیج علیه به اصطلاح «عارضۀ اپورتونیستی ناشی از ضربه» (با رمز سری آپو در مکالمات تلفنی) گفتند همۀ افراد از پایین ترین تا بالاترین رده ها باید روزانه فاکتهای اپورتونیستی!! خودشان را دستگیر کنند و بنویسند و در نشست روزانۀ تفتیش عقاید موسوم به «عملیات جاری»! بخوانند تا مورد توهین و دشنام و آزار روانی توسط نوچه های رجوی قرار بگیرند.
اسم «کمیتۀ سرکوب اشرف» در مذاکرات
با نمایندگان مجاهدین می شود «طرف عراقی»!!
در این بیانیه گفته شده که من خودم را «تسلیم کمیتۀ سرکوب اشرف» در لیبرتی!! کرده ام در حالیکه من علیرغم دستور تشکیلاتی مبنی بر ممنوعیت صحبت و تماس سرخود با هیأتهای یونامی که از کمپ لیبرتی بازدید می کنند از هیأت مانیتورینگ حقوق بشر یونامی که مشغول بازدید از لیبرتی بود درخواست صحبت خصوصی و انفرادی کردم و ضمن گفتن وضعیت فشار و خفقان و سرکوب و بی خبری و قطع ارتباط فرد با بیرون در تشکیلات مجاهدین از جمله در کمپ مذکور از آنها خواستم که مرا با ماشین خودشان بیرون ببرند و از آنجا که در عراق سازمان ملل برخلاف زمان نیروهای آمریکایی محلی برای نگهداری جداشدگان ندارد مرا تحویل مسئولان عراقی دادند و هر کس با الفبای قوانین بین المللی آشنا باشد این را می داند که سازمان ملل در یک کشوری کسی را تحویل مثلا سفارت آمریکا! نمی دهد بلکه طبق قوانین آن کشور و دولت آن کشور رفتار می کند و نهاد دولت عراق هم در برخورد با مسألۀ اشرف و مجاهدین کمیتۀ مخصوص این کار در نخست وزیری عراق می باشد که نمایندگان رسمی خود سازمان مجاهدین هم همیشه با همین «کمیتۀ سرکوب» مذاکره و گفتگو می کنند!!
وحشت و سوزش از افشاگریهایم در مورد منبع مالی سازمان
و جعل بیانیه ها و گروه سازی به نام مردم عراق
در این بیانیه آمده است که: «بطور روزانه عليه مجاهدين و ساكنان اشرف به دروغگويي مشغول است و تعداد زيادي از تلويزيونهاي رسمي رژيم و سايتهاي وابسته به وزارت بدنام اطلاعات رژيم ايران روزانه بهنقل از وي عليه ساكنان اشرف مطلب منتشر ميكنند» یعنی حضرات رهبران سازمان که امروز هیچ مبارزه ای علیه رژیم ندارند تا حرف زدن در مورد وضعیت داخلشان اطلاعات دادن به دشمن شمرده شود انتظار دارند فرد جدا شده واقعیتهایی را که دیده و شنیده و لمس کرده نگوید و ننویسد یعنی وقتی موضوع علیه خودشان می شود می گویند سکوت خیلی خوب است برو دنبال زندگی کاری با سیاست نداشته باش!! ما اگر اهل آن بودیم که حقیقت را نگوییم و افشا نکنیم از آغاز وارد هیچ نوع مبارزه و کار سیاسی نمی شدیم. در این عبارتها نیز مثل همۀ بیانیه های رهبری سازمان ترم »ساکنان اشرف» باز هم به عنوان اسم مستعار و سپر بلا برای رهبران و مسئولان سازمان به کار برده می شود و به طرز فریبکارانه و در راستای ترفند همیشۀ این رهبران و به صورت کاملا غیر منطقی و ناجوانمردانه نقل قول را به گردن گوینده می اندازند و او را همکار و همفکر نقل قول کننده می شمارند!!!
اما مهمترین موضوعاتی که اینجانب به دنبال خروجم از صفوف سازمان مجاهدین و به عنوان عضو قدیمی ستاد روابط خارجی در عراق و مترجم ارشد زبان عربی در این ستاد که بخشی از دفتر مسعود رجوی می باشد برای اطلاع همۀ ایرانیان بویژه هواداران سازمان که منبع مالی هزینه های سنگین سازمان همیشه یا سؤال خودشان بوده و یا مورد سؤال قرار می گیرند و در این میان منابعی غیر واقعی توسط رژیم یا عوامل و عناصر آن اشاعه می شود دست به افشای آنها زدم و این قدر رهبری مجاهدین را به خشم آورده که با سوء استفاده از وجود دخترم در تشکیلات سازمان بعد از شش ماه سکوت و شوک و گیجی از این افشاگریها چنین بیانیه ای را آنهم به این صورت بزدلانه و ناجوانمردانه و بدون شهامت و شجاعت صدور بیانیه به اسم خودشان به اسم دختر من و با پنهان شدن پشت چهرۀ معصومش صادر کنند یکی افشای همکاریهایشان با رژیم صدام حسین بویژه افشای اصلی ترین منبع مالی سازمان یعنی دلارهای حاصل از فروش نفت عراق در زمان صدام حسین با سهمیۀ تصویب شده برای سازمان توسط خود صدام (روزانه 100 هزار بشکه یعنی سه میلیون بشکه در ماه به ارزش ماهانه 90 میلیون دلار به قیمت نفت در آن موقع به علاوۀ اضافه تولیدهای چند میلیون بشکه ای عراق خارج از یادداشت تفاهم بین المللی نفت در مقابل غذا) و دیگری دخالتهای بسیار مزورانه و عوامفریبانه شان در امور و اوضاع عراق بعد از جنگ آمریکا و سقوط صدام با صدور بیانیه ها و نامه ها و حتی مصاحبه های سراپا ساختگی و دروغین به نام عراقیان و به نام گروههای به ظاهر عراقی دست ساز رهبران و مسئولان سازمان (همانند همین نامه نگاری به نام دخترم) با اعداد و ارقام ساختگی و تقلبی میلیونی و با صرف پولهای هنگفت برای گرفتن مزدور عراقی در این رابطه برای پیش بردن اهدافشان و در رأس آنها باقی ماندن در خاک عراق و به کشتن دادن هرچه بیشتر بهترین جوانان و فرزندان ایران عملا در خدمت به رژیم آخوندی و نیز خوش خدمتی ها و همکاریها و جاسوسیهای خائنانه و ننگینشان در این راستا با نیروهای اشغالگر آمریکایی علیه مقاومت قهرمانانۀ مردم عراق در برابر اشغالگران می باشد. (برای اطلاع از جزئیات این افشاگریها به بیانیۀ اعلام جدایی اینجانب از سازمان مجاهدین خلق و مقالات و مصاحبه های متعدد دیگرم به فارسی و عربی که در سایتهای مختلف فارسی زبان از جمله سایتهای جدا شدگان و سایتهای عربی منتشر شده اند مراجعه کنید).
موضوع رشوه دهی رهبران سازمان به برخی
مصاحبه کنندگان کمیساریا را خودم به آقای کوبلر گفتم
در این به اصطلاح نامۀ دخترم به دبیر کل ملل متحد و در حقیقت بیانیۀ مجاهدین علیه من و نمایندۀ سازمان ملل در عراق رهبران مجاهدین به صورت خیلی ناشیانه خودشان تلاشهایشان برای خرید برخی افراد و کارمندان سازمان ملل را لو داده اند آنجا که می نویسند: «دروغگوييهاي وي تا آنجا پيش رفته است كه وزارت اطلاعات رژيم در مطبوعات ايران و سايتهاي وابسته مدعي شد كه مجاهدين به كارمندان كميساريا رشوه ميدهند تا كساني كه خواهان ترك مجاهدين هستند را شناسايي كنند ولي به جامعه بينالمللي بگويند كه آنها ميخواهند نزد مجاهدين باقي بمانند. اين خبر توسط خبرگزاري رسمي سپاه پاسداران و ساير خبرگزاريهاي دولتي رژيم در روز 27خرداد91 (17 ژوئن 2012) به صورت گسترده مخابره شد. تلويزيون دولتي شبکه خبر رژيم نيز در همان تاريخ با اشاره به اين فرد گفت: “اين عضو جدا شده گفت سرکردگان منافقين به اعضاي کميسارياي عالي سازمان ملل در امور پناهندگان رشوه ميدهند تا هنگام مصاحبه با اعضاي اين گروهک براي ثبت درخواست پناهندگي خواسته اونها رو براي جدايي از اين فرقه و بازگشت به ايران در نظر نگيرند». اولا چگونه می شود «دروغگویی من تا آنجا پیش رود که وزارت اطلاعات ادعا کند که...» مثل جملۀ «من آنم که رستم بود پهلوان»!! ثانیا بله که این را من به نقل از افراد سازمان که از محل کمپ لیبرتی از طریق مصاحبه با کمیساریا بیرون آمده و از سازمان جدا شده بودند گفته و بارها نوشته ام و ناقلین قول هر کسی و هر طرفی باشند ربطی به من ندارند، و مشخصا این را، هم در دیدارم با آقای کوبلر به او گفتم و هم در نامه ام به او نوشتم که افرادی که از مصاحبه می خواهند بیرون بروند در صورتیکه دست به اصرار و مقاومت و حتی در مواقعی سر و صدا و اعتراض نزنند آنها را نمی گذارند بیرون بروند و به کمپ لیبرتی بر می گردانند در حالیکه یکی از اهداف مصاحبه هم این است که از خواست واقعی افراد مطلع شوند و این جز نشان دهندۀ تلاشها از طرف رهبران سازمان و کمپ برای خرید برخی کارمندان کمیساریا نیست که خود آقای کوبلر قول داد در این مورد تحقیق کند تا از اینگونه موارد جلوگیری شود و تأکید کرد که هر کس بخواهد می تواند از این مصاحبۀ تکی جدا شود و بیرون بیاید.
خشم و سوزش دستگاه رجوی از ملاقات من با کوبلر
در این بیانیه در خشم و سوزش از ملاقات اینجانب با آقای کوبلر نمایندۀ دبیر کل ملل متحد و با تحکم به نمایندۀ دبیر کل در عراق به طور مضحکی آمده است: «ملاقات كوبلر با اين فرد توهين به من و همه ساكنان اشرف و ليبرتي است. بهتر است آقای كوبلر در رابطه با ما به طرف حسابهاي پوچ و آبروباخته از جمله اين فرد و يا سفير رژيم در بغداد چنگ نزند، زيرا جز بيآبرويي بينالمللي چيزي نصيب سازمان ملل و كميساريا نميكند»!! حالا بفرما پیدا کن پرتقال فروش را!! ملاقات یک مقام سازمان ملل با هر کس باشد چگونه توهین به کسی دیگر حتی دشمنش می شود؟! اگر اینطور باشد پس بفرما کار و وظیفۀ سازمان ملل چیست؟! اگر هر نماینده ای که سازمان ملل در جهان امروز برای حل و فصل مسائل و بحرانهای امروز در برخی کشورها تعیین می کند تنها با یک طرف گفتگو کند و هر طرفی گفتگوی نمایندۀ ملل متحد با طرف دیگر را توهین به خودش تلقی کند دیگر چرا می گویند سازمان ملل؟ بگویند (اینجا) کمسیون خارجۀ شورا یا بخش روابط خارجی مجاهدین!!! زهی خودخواهی و خود محوری که رجوی دارد؟! در حالیکه آقای کوبلر بارها به دیدار مریم رجوی رفته و بارها با مسئولان مجاهدین دیدار کرده هر گز نه رژیم آخوندی و نه دولت عراق و نه جداشدگان نگفته اند این دیدارها توهین به ما می باشد!... بعد هم می گوید که این دیدار آبروی سازمان ملل و کمیساریا را درجهان می برد!! یعنی انگار همۀ جهان مقلد حضرت آیة الله العظمی مسعود رجوی و عاشق چشم و ابروی جراحی شدۀ مریم خانم رجوی هستند!!
سوء استفاده از نام و خون شهیدان و پیوندهای خانوادگی آنان
من اینجا اعلام می کنم که برداران و همسر شهیدم که تصاویرشان در این بیانیۀ رجوی چاپ شده است هیچ ربطی به شخص رجویها و رهبران امروز سازمان مجاهدین ندارند، آنها و همۀ شهدای سازمان به خاطر آرمان والای بنیانگذاران و برای تحقق بخشیدن به آن آرمان یعنی نفی ستم و استثمار و استعمار و امپریالیسم و تحقق آزادی و دموکراسی و حاکمیت مردمی که رهبری تحمیلی کنونی سازمان دقیقا و عملا در خدمت به بقای رژیم خونخوار حاکم بر ایران به آن آرمان و تمامی امید و اعتماد مردممان به سازمان خیانت کرده به شهادت رسیده اند ولی برخلاف ادعای پوچ رجوی نمی گوییم آنها حتما باید شهید می شدند تا «بیمه نامۀ»!! حاکمیت رجوی بر سازمان باشند بلکه این شهیدان آن هم با این تعداد تکان دهنده و به تعبیر خودش «کهکشان شهیدان» که با وقاحت تمام به آن افتخار می کند و آرزوی بیشتر شدنش را دارد!! در یک عملیات به غایت ناشیانه از لحاظ نظامی و سیاسی و ژئوپلیتیک، قربانی سیاستها و خط مشی به غایت خودپرستانه و قدرت طلبانۀ رجوی شدند که قصد داشت «فروغهای» دوم و سوم هم در سالهای اخیر به راه بیندازد و هزاران جوان ایرانی دیگر را هم به کشتن بدهد که شرایط و فشارهای بین المللی مانع آن شد. رهبری تحمیلی مجاهدین در سوء استفاده از پیوندهای خانوادگی زنده ها کم آورده حالا از خون شهدا و قربانیان خودش و پیوندهای خانوادگی آنان نیز به رذیلانه ترین شکل در دفاع از خود و برای توجیه خیانتهایش سوء استفاده می کند.
از سران مجاهدین می پرسم شما اگر نام خانوادگی دخترم را تغییر داده اید تا بگویید من دیگر پدر او نیستم پس چرا در نفی و تناقض آشکار حرف خودتان، عکس برادران شهیدم را با نوشتن نام خانوادگی ما و با توصیفشان به اینکه آنها عموهای دخترم هستند در متن این بیانیه تان چاپ کرده اید؟!! تا به موذیانه ترین صورت بتوانید از پیوندهای خانوادگی شهدا سوء استفاده کنید.
صحبت از «فیس بوک»! برای اولین بار در مجاهدین!!
رهبری مجاهدین در بیانیه اش می نویسد که در صفحۀ فیس بوک حسین نژاد «عكس آخوند جنايتكار صانعي و خميني دجال نيز ديده ميشود كه از جنايتكاران مردم ايران تعريف كرده است». اولا همه می دانند که در سازمان مجاهدین به جز رهبری و مسئولان اصلی انگشت شمار و بالا و یکی دو نهاد تخصصی ویژۀ تماسهای خود سازمان که تک نفره کار آنها نیز با انترنت ممنوع است و باید حد اقل دو نفری کار کنند تا همدیگر را کنترل نمایند، کسی به انترنت و فیس بوک و موبایل دسترسی ندارد و افراد و اعضا و حتی مسئولان قدیم و جدید اجرائی اصلا نمی دانند انترنت و فیس بوک و حتی تلفن موبایل چیست؟!!. من و دیگر جدا شدگان اخیر از سازمان در این بیست سال تأسیس انترنت تازه در این چند ماهی که از سازمان بیرون آمده ایم و به دنیای آزاد قدم گذاشته ایم با فیس بوک و انترنت و موبایل آشنا شده ایم! لذا همین صحبت از فیس بوک در این بیانیه به خوبی نشان می دهد که این «نامۀ» دختر من نیست و او آن را ننوشته است بلکه این بیانیه ساخته و پرداختۀ مسئولان بالای سازمان از جمله عباس داوری و فرشته یگانه با اطلاع و به اصطلاح «اوکی» مژگان پارسایی و نهایتا هم مثل همۀ نوشته های انتشاری سازمان با امضا و «اوکی» شخص مسعود رجوی است.
رهبران مجاهدین: هر گونه عکس در فیس بوک
به معنی طرفداری از صاحب عکس است!!!
ثانیا من تمام آرشیو صفحه ام در فیس بوک را گشتم عکس تنهای خمینی که در این بیانیه به عنوان اینکه در صفحۀ فیس بوک من چاپ شده و زیرش مطلبی ناخوانا قرار دارد پیدا نکردم تنها موردی که در دیوار فیس بوک من هست عکس خمینی با مسعود رجوی و موسی خیابانی نشسته در دو طرف خمینی می باشد!! تازه مگر چاپ کردن عکس در یک رسانه و حتی نقل قول از کسی به خودی خود نشان دهندۀ طرفداری از صاحب عکس می باشد؟ مگر نشریه و سایتها و تلویزیون مجاهدین بارها و بارها عکس خمینی را منتشر نکرده و یا نشان نداده اند؟ حضرات رهبران مجاهدین اگر راست می گویند نوشتۀ زیر عکس خمینی را که می گویند در صفحۀ فیس بوک من بوده کمی درشت می کردند تا همه و من ببینیم چه بوده و کجا من از خمینی تعریف کرده ام؟! گذشته از این باید به این رهبران ورشکسته بگویم بیچاره های مفلوک شما با این دروغ آشکار و تصویر ساختگی و اتهامی که به من می زنید عملا بهترین تمجید و ستایش را از خمینی دجال و خون آشام می کنید چنانکه عملا با مزدور وزارت اطلاعات خواندن من و امثال من رژیم آخوندی را نه ضعیف بلکه قدرتمندتر از همیشه نشان می دهید که خود رژیم خودش را تا این حد قدرتمند نمی داند!! یعنی می گویید افرادی که در سازمان مجاهدین با سوابق بیست سال سی سال و در رده های بالا بوده اند یکشبه می شوند طرفدار خمینی و مزدور وزارت اطلاعات!!!.
22 عکس صانعی در سایت مجاهدین
با نقل قولهای تأیید آمیز از او علیه دیکتاتوری و سرکوب
اما در رابطه با عکس و تمجید من از صانعی همراه و همیار منتظری که سالها قبل از منتظری از همۀ سمتهایش در رژیم کنار گذاشته شد باید بگویم که مجاهدین که در این بیانیه شان به ناحق و بر خلاف تأیید و تمجیدهای خودشان طی سالهای اخیر از او ، او را برای اولین بار «آخوند جنایتکار» توصیف کرده اند، هم در سایت و هم در تلویزیون خودشان (سیمای آزادی) در طی این سالیان بارها و بارها اظهارات و مصاحبه ها و تحلیلهای او را علیه دیکتاتوری و سرکوب آزادیها در ایران و فشارها و محدودیتها و ممنوعیتهای اعمال شده بر او و حمایتهای او از خیزشها و اعتراضات مردمی را منتشر کرده اند. برای نمونه می توانید به لینگ زیر از سایت مجاهد (در 3 صفحه)
http://www.mojahedin.org/pages/SearchList.aspx
مراجعه کنید تا ببینید که 22 عکس از صانعی و از تخریب منزل و دفتر کارش توسط عوامل رژیم و در برخی عکسها همراه منتظری با یاد احترام آمیز از او و نقل تأیید آمیز اظهاراتش علیه دیکتاتوری و سرکوب و با اعتراض به «درخواستهای عوامل باند خامنئی مبنی بر خلع مرجعیت او» منتشر کرده اند.
سران مجاهدین باید تعیین کنند
که هر فردی در جهان کجا باید باشد؟!!
بیانیه در خاتمه می گوید: «حسيننژاد در آخرين ماموريت خود، اخيرا توسط سفارت رژيم در بغداد، همراه با تعداد ديگري از عوامل و مزدوران رژيم به پشت در اشرف فرستاده شده است. مأموريت اين مزدوران وزارت اطلاعات شكنجه رواني مجاهدان اشرفي در سالهاي اخير بوده است تا به اسم خانواده مجاهدان اشرف خط رژيم عليه مجاهدين را پيش ببرند و زمينهسازي براي سركوب و كشتار مجاهدين را مهيا كنند».
این یعنی در منطق سران مجاهدین هیچ بنی بشری خارج از چهار دیوار کمپها و مقرهای آنها دارای اختیار و آزادی نیست و همه زیر فرمان اطلاعات رژیم هستند و کسی که 20 سال در داخل و آن سوی درب اشرف بوده وقتی بیرون می رود دیگر حق ندارد بیاید بایستد پشت درب اشرف و الا ما عکس او را بر می داریم و در سایتهایمان می زنیم!!!
اولا که حضرات غایب و دور از چشم خلایق و حتی افراد خودتان! امروز دیگر اشرفی در کار نیست بلکه یک قطعه زمین عراق می باشد که صاحبانش آن را پس گرفته اند و به نوشتۀ رسانه های عراقی و به گفتۀ مسنولان دولت عراق شده مرکز فرماندهی نیروهای عملیات دجله!... ثانیا خانواده های ساکنان اسیر و در بند فرقۀ شما که غالبا پدران و مادران بسیار سالخوردۀ افرادی هستند که خودشان در این کمپهای اسارت پیر شده اند و غالبا چیزی از سیاست نمی دانند تا چه رسد به اینکه عضو وزارت اطلاعات رژیم باشند وقتی به عراق می آیند بیچاره ها جایی برای ماندن و انتظار دیدار فرزندانشان را کشیدن ندارند و با آنکه می دانند دیگر فرزندانشان در اشرف نیستند می روند در بنگالهای اطراف اشرف ساکن می شوند و ما جداشدگان نیز وظیفۀ خود می دانیم که برای دلداری دادن و امیدوار کردن این پدران و مادران گاهی 20 یا 25 و یا 30 سال بی خبر از سرنوشت فرزندانشان و حتی زنانی که 20 سال است در انتظار همسرانشان و بی خبر از آنها هستند به دیدارشان بشتابیم تا وقتی دورمان را می گیرند و هر کدام با عکسی در دست از ما می پرسند که آیا فرزندانشان را در اشرف یا لیبرتی دیده ایم؟ با گفتن اینکه فرزندشان زنده و سالم است مرهمی بر زخمها و دردهایشان بگذاریم. آخر کدام پدر یا مادر یا خواهر یا برادر یا همسر بعد از دوری از عزیزش و جگرگوشه اش به مدت 20 تا 30 سال اینهمه راه را با هزار مشقت و پذیرش ریسک و خطر مرگ با انفجارات و وضعیت به غایت ناامنی که عراق دارد طی می کند و به عراق می آید تا فرزند دلبند و یا عزیزش را گیر بیاورد و شکنجه اش کند یا زمینۀ کشتارشان را فراهم بیاورد؟؟!! آخر چیزی بگویید که اپسیلونی عقل و شعور در آن به کار رفته باشد!!
هیچکس جز رهبری سازمان مجاهدین موجب هرز و تباه شدن عمر بهترین نیروهای جامعه مان در طی این سالیان و درد و شکنج آنان و خانواده هایشان نشده است.


در سازمان مجاھدین خلق یا ھمان فرقه رجوی عواطف و دیدارھای خانوادگی و زناشویی مخصوص آقا و خانم رجوی است. غير از آنان ھيچکسی حق حتی فکر کردن به پيوندھا و عواطف خانوادگی و زناشویی را ھم ندارد تا چه رسد به دیدار و یا تماس تلفنی و یا حتی نامه نگاری. پسر و دختر آقا و خانم رجوی را که در طول اینھمه سالھای کشته و زخمی شدن انبوھی از مجاھدین خلق خراشی ھم برنداشته اند چرا که در ھيچ عمليات و درگيری و کارھای سنگين و پرخطر شرکتشان نداده اند. وقتی ھم که پيش بابا و مامانشان نيستند با آوردن مداومشان به تلویزیون فرقه و گوینده کردن آنھا و ارتباط دائم تلفنی و کامپيوتری تصویری نگذاشته اند حتی ذره ای احساس دلتنگی به این نازپرورده های "جامعه بی طبقه توحیدی" ادعائی رجوی و بابا و مامانشان دست بدھد!!...
لینک به فایل پی دی اف بیانیه آقای حسین نژاد
-----------


Daniel Zucker, Maryam Rajavi and ALi Safavi
Home